اعلامیه
مشترک احزاب و سازمان های مارکسیست –
لنینیست – مائوئیست (
26 دسامبر
2023
م)
ترجمه
:
کمیته
روابط بین المللی حزب کمونیست(مائوئیست)
افغانستان
زنده
باد مارکسیزم –
لنینیزم –
مائوئیزم !
اعلامیه
مشترک
به
مناسبت صد و سی امین سالگرد تولد معلم
بزرگ مارکسیست رفیق مائوتسه دون
پرولتاریا
و مردم ستمدیده جهان بیایید تا متحد شویم
!
بیایید
به معلم بزرگ مارکسیست، رفیق مائوتسه دون
به مناسبت یکصد و سی امین سالگرد تولدش
ادای احترام کنیم.
بیایید
به دختران و پسران قهرمان مردم ستمدیده
در سراسر جهان که جانهای خود را در
مبارزات انقلابی [
از
دست داده ]
و
برای جامعهای نوین عاری از استثمار و
ستم و سوسیالیزم – کمونیزم، قهرمانانه
با مرتجعین جنگیدند و قربانی داده اند،
ادای احترام کنیم.
هدف
اعلامیه مشترک، به اهتزاز نگه داشتن شهرت
و الزامات مارکسیزم
– لنینیزم – مائوئیزم در
پیشبرد جنبش های آزادیبخش ملی، جنبش های
گسترده ضد امپریالیستی، انقلاب های
سوسیالیستی پرولتری در کشورهای سرمایه
داری-
امپریالیستی
و انقلاب های دموکراتیک نوین است.
بدین
مناسبت، درک این نکته مهم است که انقلاب
و ساختمان سوسیالیزم بدون تکامل و توسعه
مارکسیزم – لنینیزم که توسط معلم بزرگ
مارکسیست رفیق مائو تکامل و حفظ گردید
غیر ممکن است.
برجسته
ترین رهبران پرولتاریای بین المللی،
مارکس، انگلس، لنین، استالین و مائوتسه
دون مارکسیزم
– لنینیزم – مائوئیزم را چارچوب بندی
نمودند.
ما
مائوئیزم را بعنوان سومین و عالی ترین
مرحله کیفی مارکسیزم – لنینیزم تصدیق
نمودیم.
مارکسیزم
– لنینیزم – مائوئیزم پیشرفته ترین
نظریه است.
به
مناسبت صد و سی امین سالگرد تولد رفیق
مائوتسه دون، بیایید قاطعانه به پرولتاریای
بین المللی و مردم ستمدیده جهان اعلام
کنیم که مارکسیزم
– لنینیزم – مائوئیزم ایدئولوژی
راهنمای ماست.
زنده
باد مارکسیزم –
لنینیزم –
مائوئیزم
مارکسیزم
یک علم فعال است، نه یک دگم بی جان.
با
پراتیک در ارتباط است و به آن مدد میرساند.
در
روند تکامل مبارزه طبقاتی، مبارزه برای
تولید و آزمون های علمی دائماً تکامل می
یابد و غنی می شود.
ایدئولوژی،
تئوری یا علم مارکسیزم (
–
لنینیزم
– مائوئیزم )
ترکیبی
از تجربیات مبارزه طبقاتی همه کشورها و
در همه بخشها در نزدیک به 175
سال
گذشته است.
این
یک مجموعه جامع از فلسفه، اقتصاد سیاسی
و سوسیالیزم علمی یا مبارزات طبقاتی
پرولتری است.
مارکس،
انگلس، لنین، استالین و مائو این مجموعه
را از کوره مبارزات طبقاتی و مبارزاتی
تئوریکی علیه ایدئولوژی بورژوائی،
رویزیونیزم و بازتاب های آن و دیگر گرایشات
بیگانه در طی 175
سال
گذشته تکامل داده اند.
م
ل م یک سلاح شکست ناپذیر در دست پرولتاریای
بین المللی و مردم استثمار شده می باشد.
این
سلاحی است که به پرولتاریا مدد میرساند
تا جهان را درک کنند، انقلاب نمایند و
آنرا تغییر دهند.
این
ایدئولوژی علمی است پر جنب و جوش که به
طور مداوم در روند عملکرد انقلابی در جنبش
بین المللی کمونیستی تکامل یافته و غنی
میشود.
«
مارکسیزم
– لنینیزم -
مائوئیزم
سلاح شكست ناپذيري است كه پرولتاريا را
قادر به فهم جهان و تغيير آن از طريق انقلاب
مي كند.
مارکسیزم
– لنینیزم -
مائوئیزم
ايدئولوژي علمي و زنده اي است كه پيوسته
تكامل مي يابد و كاربردي جهانشمول دارد.
بكاربست
اين ايدئولوژي در انجام انقلاب و نيز
پيشرفت عمومي دانش بشر، آنرا غني تر مي
كند.
مارکسیزم
– لنینیزم -
مائوئیزم
دشمن هر شكلي از رويزيونيزم و دگماتيزم
است.
اين
ايدئولوژي قدرتي عظيم دارد زيرا حقيقت
است.»
( از
سند زنده باد مارکسیزم – لنینیزم –
مائوئیزم – کنفرانس 1993
– جنبش
انقلابی انترناسیونالیستی )
کارل
مارکس –
مارکسیزم:
کارل
مارکس همراه با همکار نزدیک خود فریدریش
انگلس فلسفه ماتریالیزم دیالکتیکی را به
عنوان یک متود و دیدگاه تکامل داد.
آنها
برای شناخت قواعد حرکت تکامل اجتماعی از
روش دیالکتیکی استفاده کردند.
این
ماتریالیزم دیالکتیکی است.
مارکس
قواعد حرکت سرمایه داری از جمله تضادهای
طبقاتی و منشأ استثمار را آشکار کرد، ارزش
اضافی را که پایه استثمار است تئوریزه
نمود و تئوری اقتصاد سیاسی را تکامل بخشید.
او
سوسیالیزم علمی را بسته به تئوری مبارزه
طبقاتی تکامل داد.
او
اصولی را تدوین نمود که استراتژی و تاکتیک
های مبارزات طبقاتی پرولتری را هدایت می
کند.
او
گفت:
«فلاسفه
فقط جهان را به طرق مختلف تفسیر کرده اند.
نکته
این است که آن را تغییر دهیم.»
مارکس
دانشی را که بشر برای قرن ها به دست آورده
بود ترکیب نمود.
مارکس
عمدتاً بسته به مسائل عقلانی فلسفه کلاسیک
آلمان، اقتصاد سیاسی کلاسیک انگلستان و
تئوری مبارزه طبقاتی انقلاب فرانسه و
تئوری های سوسیالیستی، مفهوم ماتریالیزم
دیالکتیک تاریخی را ابداع کرد.
او
ذات انسان را نهاد روابط اجتماعی تعریف
نمود.
او
در سند معروف خود «کاپیتال»
تئوری
ارزش اضافی را توضیح داد.
مارکس
با اتکاء به نقش تضاد، به تضاد اساسی در
سرمایه داری پی برد.
مارکس
و انگلس دریافتند که پرولتاریا به عنوان
انقلابی ترین طبقه اجتماعی و نیروی محرکه
تکامل اجتماعی ظهور نموده
است.
پرولتاریا
در روند دستیابی به رهایی از بردگی مزدی،
کل جامعه را از انواع استثمار و ستم طبقاتی
و پیشروی به سوی جامعه بدون طبقات رها
خواهد کرد.
آنها
متوجه شدند که برای این منظور، باید سازمان
مترقی خود یعنی حزب پرولتاریایی را ایجاد
کنند و همین کار را هم کردند.
آنها
توضیح دادند که تضاد بین نیروهای مولده
و مناسبات تولیدی در جامعه طبقاتی منعکس
کننده تضاد طبقاتی است و تاریخ جامعه
طبقاتی تاریخ مبارزات طبقاتی است.
مارکسیزم
در دوران تغییرات بزرگ در تاریخ بشر و
زمانی که چند دولت سرمایه داری غربی در
حال ایجاد هژمونی بر جهان بودند متولد
شد.
مارکس
و انگلس نقش مهمی در تشکیل احزاب کمونیست
و انترناسیونال اول و راهنمایی آن داشتند
و شعارشان چنین بود:
"کارگران
سراسر کشورها متحد شوید!"
و
چشم انداز بین المللی و همبستگی رفیقانه
را برای کارگران کشورهای مختلف فراهم
نمودند.
مارکس
و انگلس چگونگی تولد، رشد و پژمرده شدن
دولت را در پروسه تکامل اجتماعی از جامعه
برده داری تا به کمونیزم توضیح دادند.
مارکس
و انگلس تمام تئوری های سوسیالیستی
اتوپیایی خرده بورژوازی را در هم شکسته
و اصول سوسیالیزم علمی را شالوده گذاری
کردند.
میتود
مارکسیستی برای درک و تکامل تقریبا تمامی
علوم از علوم معمولی گرفته تا استراتژی
و تاکتیک انقلابی مورد پذیرش قرار گرفت.
دیدگاه
انقلابی، تئوری سیاسی و میتود دیالکتیکی
که توسط مارکس تکامل داده شد، نخستین قله
عظیم در مسیر تکامل ایدئولوژی علمی
پرولتاریاست.
ولاديمير
ايليچ لنين –
لنینیزم :
لنین
آموزه های انقلابی مارکس و انگلس را در
میان شعله های انقلاب سوسیالیستی در شرایط
تاریخی دوران امپریالیزم به ارث برد.
آنها
آموزه های به ارث رسیده را محکم حفظ نمودند.
لنینیزم
مارکسیزم مربوط به دوران امپریالیزم و
انقلابات پرولتری است.
رفیق
لنین کمک های بزرگی برای غنامندی سه مولفه
مارکسیزم نمود.
او
درک حزب پرولتاریا، قهر انقلابی، دولت،
دیکتاتوری پرولتاریا، امپریالیزم، مسئله
دهاقین، مسئله زنان، مسئله ملیتها، جنگ
جهانی و تاکتیک های پرولتری مبارزه طبقاتی
را به مرحله بسیار بالاتری ارتقا داد.
تئوری
ماتریالیزمی که توسط لنین ایجاد شد و
تعریف او از ماده، پایه های ماتریالیزم
فلسفی مارکسیستی را بیشتر تقویت کرد.
تحلیل
باشکوه امپریالیزم لنین افزوده بزرگی به
مارکسیزم است.
او
تبیین علمی تبدیل سرمایه داری به مرحله
سرمایه داری پیش از انحصار آن به مرحله
انحصار و اینکه چگونه این مرحله عالی
سرمایه داری به جنگ و انقلاب می انجامد
را وضاحت داد.
وی
خاطرنشان کرد:
جنگ
امپریالیستی ادامه سیاست امپریالیستی،
بالاترین و آخرین مرحله سرمایه داری است.
که
بنا به گفته وی آغاز انقلاب پرولتری است.
افزوده
بزرگ دیگر رفیق لنین تاکید وی بر نابود
کردن قطعی ماشین دولتی بورژوازی توسط
پرولتاریا و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا
به جای آن می باشد.
از
آنجایی که سرمایه داری در کشورهای مختلف
به طور نابرابر توسعه یافته است، سوسیالیزم
ابتدا در یک حلقه ضعیف در زنجیره امپریالیستی
در یک یا چند کشور تحصیل میشود.
کشورهای
سرمایه داری همچنان وجود خواهند داشت.
اینها
به امپریالیستها کمک خواهند کرد تا علیه
دولتهای سوسیالیستی تازه تکامل یافته
عمل کنند.
دولت
های سوسیالیستی باید حفظ شوند و انقلاب
سوسیالیستی جهانی محقق شود.
بنابراین،
مبارزه طولانی خواهد شد.
و
این درکی است که توسط رفیق لنین ارائه
گردید.
[لنین]
با
آمدن به سازمان حزب چنین گفت:
حزب
باید دارای یک شبکه عضویت بسیار گسترده
و هسته ای از انقلابیون حرفه ای باشد.
چنین
حزب سیاسی قطعاً باید با مردم آمیخته شود
و به ابتکار خلاقانه مردم در ساختن تاریخ
اهمیت زیادی بدهد.
درک
لنینیستی در مورد مسئله ملیت از نظر کیفی
مرحله بالاتری است.
رفیق
لنین توضیح داد که همه ملیت ها حق برابری
کامل، حق تعیین سرنوشت از جمله جدایی و
در نهایت ایجاد یک فدراسیون از همه ملیت
ها را دارا هستند.
او
توضیح داد که چگونه مسئله ملی و استعماری
جزء جدایی ناپذیر مسئله عمومی در انقلاب
جهانی پرولتری است.
طبق
تز ملی و استعماری رفیق لنین، جنبشهای
انقلابی پرولتری و مستعمرات کشورهای
کاپیتالیستی باید با جنبشهای آزادیبخش
ملی متحد شوند.
این
اتحاد می تواند مستعمرات و همچنین اتحاد
نیروهای ارتجاعی امپریالیست، فئودال و
بورژوا-
کمپرادور
را در کشورهای وابسته از بین ببرد.
بنابراین،
در نهایت امر ناگزیر به نظام امپریالیستی
حاکم در سراسر جهان پایان خواهد داد.
رفیق
لنین بلافاصله پس از پایان جنگ، انترناسیونال
سوم را تشکیل داد.
او
آن را به سلاح قدرتمند پرولتاریای بین
المللی در مبارزه با امپریالیزم تبدیل
کرد.
در
حالی که مارکسیزم تئوری دورانی است که
سرمایه داری نسبتاً مسالمت آمیز تکامل
یافت، لنینیزم تئوری مربوط به دوران
امپریالیزم و انقلابات پرولتری است.
همکار
نزدیک لنین، رفیق استالین، به مدت سه دهه
پس از مرگ رفیق لنین، جنبش بین المللی
کمونیستی را رهبری نمود.
او
نقش باشکوهی در پیروزی بر فاشیزم هیتلر
در طول جنگ دوم جهانی ایفاء کرد.
رفیق
استالین مارکسیزم – لنینیزم را خلاقانه
تطبیق نمود، حفظ کرد و آنرا [
بعنوان
دومین قله عظیم در تکامل ایدئولوژی پرولتری
]
گسترش
داد.
استالین
مارکسیزم -
لنینیزم
را در مبارزه با دشمنان لنینیزم مانند
تروتسکی ها، ژنووی ها، بوخارینی ها و دیگر
عوامل بورژوازی و انواع اپورتونیزم حفظ
و گسترش داد.
او
از طریق نوشتههای تئوریک مختلف خود به
جنبش بینالمللی کمونیستی کمک شایانی
نمود.
مائو
–
مائوئیزم:
رفیق
مائو انقلاب چین و انقلاب پرولتاریای
بینالمللی را با حقیقت جهانی
مارکسیزم-لنینیزم
ترکیب کرد، مارکسیزم-لنینیزم
را به ارث برد، حفظ کرد و تکامل داد، او
مارکسیزم-لنینیزم
را به مرحلهای جدید و بالاتری در بخشهای
فلسفه، اقتصاد سیاسی، علوم نظامی و
سوسیالیزم علمی ارتقا داد.
رفیق
مائو تاکتیک های مارکسیستی-لنینیستی
را تکامل داد و مفهوم جنگ طولانی مدت خلق
را در روند 28
سال
مبارزه انقلابی در چین مستعمره -
نیمه
مستعمره – نیمه فئودالی و با شرایطی کاملا
متفاوت از شرایط اروپای کاپیتالیستی در
چین گسترش داد.
تئوری
دموکراسی نوین نیز افزوده ای متمایز به
تجهیز بیشتر مارکسیزم – لنینیزم به شمار
میرود.
انقلاب
چین در سال 1949
موفقیت
آمیز بود.
بعدا
در پروسه مبارزات جهانی علیه رویزیونیزم
خروشچف و رویزیونیزم مدرن توانست مارکسیزم
را غنامندی بیشتری دهد و این مبارزات
تئوریک به طور برجسته منحیث "
بزرگترین
مباحث [تئوریک]
" در
جنبش بین المللی کمونیستی شناخته شد و در
تجهیزات مارکسیزم – لنینیزم علاوه گردید.
او
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی را آغاز
نمود و رهبری کرد که جهان را تکان داد.
تئوری
ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا
با هدف جلوگیری از احیای سرمایه داری در
یک کشور سوسیالیستی، تقویت سیستم سوسیالیستی
و دیکتاتوری پرولتاریا و پیشروی به سوی
کمونیزم در سراسر جهان را اشاعه داد.
در
کل علم مارکسیزم – لنینیزم را به مرحله
سوم و عالی ترین مرحله جدیدی از نظر کیفی
تکامل داد.
مائو
خدمات ارزشمندی را در تکامل ماتریالیسم
دیالکتیکی، فلسفه پرولتاریا، از جمله
تئوری شناخت، ارائه نمود.
او
اصول تضادها را تکامل داد و یک جهش مفهومی
به ارمغان آورد.
او
این اصل تضاد را بر پایه وحدت و مبارزه
اضداد بعنوان قانون بنیادی ارائه نمود.
حرکتی
که طبیعت، جامعه و تفکرات انسانی را کنترول
می کند.
او
گفت :
" ... سوسیالیزم
علمی، فلسفه و اقتصاد سیاسی سه مولفه
بنیادین مارکسیزم هستند.
مبارزه
طبقاتی زیربنای علوم اجتماعی است.
... " او
همچنان درک دیالکتیکی به طرف نیروهای
مولده، روابط تولیدی، بین تئوری و عمل،
بین زیربناء و روبنای اقتصادی، بین ماده
و شعور و سایر پدیده ها تکامل داد.
مفاهیم
"
خدمت
به خلق "
و
"
خط
توده یی "
اجزای
اصلی هستند که [ما
را ]
به
درک پراتیک کل آثار مائو [قادر
میسازد].
انقلاب
کبیر فرهنگی پرولتری که برای شکل دادن
حزب و کل جامعه به منظور مبارزه با ارزشهای
فئودالی و بورژوازی و هدف قرار دادن مراکز
بورژوازی در درون حزب انجام یافت، این
روش تحقیقی را غنامندی بیشتری بخشید.
او
تحلیل انتقادی عمیقی از اقتصاد شوروی
انجام داد، از تجربیات مثبت و منفی ساختمان
سوسیالیستی در روسیه شوروی درس گرفت و
قواعد خاص حرکت کنترل کننده ساختمان
سوسیالیستی را تحلیل کرد.
وی
گفت:
باید
با شعار «روی
دو پا راه رفتن»
تعادل
مناسبی بین رشد نیروهای مولده و تغییر
مناسبات تولیدی برقرار گردد.
او
استنباط کرد که روبنا و آگاهی میتواند
زیربنا را تغییر دهد و سیاست باید در همه
بخشها حاکم باشد تا روابط تولیدی بهطور
مداوم تکامل یابد.
یکی
دیگر از افزوده های عالی مائو این است که
سرمایه بوروکراتیک با امپریالیزم و
فئودالیزم در هم آمیخته و دارای خصلت
کمپرادوری است.
مائو
نه تنها مفهوم لنینیستی «انقلاب
در دو مرحله»
را
در زمینه سوسیالیزم علمی، بلکه اصول
دگرگونی سوسیالیستی را نیز تکامل داد.
دموکراسی
نوین نه تنها نظام فئودالی بلکه امپریالیزم
را نیز هدف قرار داد.
او
تأیید کرد که وظایف بورژوایی دموکراتیک
در مرحله کنونی تنها در رهبری پرولتاریا
به عنوان بخشی از انقلاب جهانی سوسیالیستی
تکمیل خواهد شد.
برای
اولین بار، مائو مفهوم دولت را با دگرگونی
سوسیالیستی که شامل دیکتاتوری دموکراتیک
خلق چهار طبقه به عنوان اولین مرحله در
تبدیل به دیکتاتوری پرولتری است، پایه
گذاری کرد.
بعدها
مائو همچنین پایه های تئوریکی، سیاسی،
فرهنگی و اقتصادی را برای تبدیل از مرحله
انقلاب دموکراتیک به مرحله سوسیالیستی
ایجاد کرد.
مائو
درک انقلابی را در مورد چگونگی توسعه
سوسیالیزم از مرحله اولیه تا مرحله عالی
آن، کمونیزم، واضح توضیح داد.
او
با رسیدن به تاکتیک های پرولتری، «جنگ
طولانی مدت خلق»
را
به تجهیزات انقلاب اضافه کرد.
این
یک کمک حیاتی به استراتژی-تاکتیک
های انقلابی است.
این
از نظر کیفی نو است.
او
نه تنها درک لنینیستی از حزب پرولتاریا
را تکامل داد و نوع جدیدی از حزب را بر
اساس سانترالیزم دموکراتیک شالوده گذاری
کرد، بلکه نوع جدیدی از حزبی را بنیان
گذاشت که میتواند انتقاد-انتقاد
از خود، کمپاین اصلاح [سبک
کار]
را
در پیش بگیرد و میتواند از طریق مبارزه
دو خط تکامل یابد.
او
تئوری جامع جبهه متحد و اصول آنرا ایجاد
نمود.
مائو
تئوری نظامی را به پرولتاریای بین المللی
تقدیم نمود.
او
تئوری و پراتیک انقلابی را با مفهوم جنگ
خلق به مرحلۀ بالاتر و جدیدی ارتقاء داد.
او
ثابت نمود که میتوانیم با قواعد جنگ چریکی
به طور موثر با نیروی قوی نیز مقابله کنیم؛
مانند:
«زمانی
که دشمن حمله میکند، ما عقبنشینی
میکنیم.
زمانی
که دشمن توقف میکند، ما او را خسته
میکنیم.
زمانی
که دشمن عقبنشینی میکند، ما او را
تعقیب میکنیم»
چه
انقلاب مسیر طولانی مبارزه را طی کند و
چه قیام عمومی، مفاهیم اساسی جنگ خلق در
سراسر جهان اعمال می شود.
تصرف
قدرت از طریق نیروهای مسلح، نابود کردن
دستگاه دولتی موجود، وظیفه اصلی هر انقلاب
است.
کل
تمرین باید در مرکز مبارزه مسلحانه ایجاد
شود، در غیر این صورت اقدامات مقدماتی
برای شورش عمومی باید تسریع شود.
حتی
در حال حاضر، جنگ خلق جامع ترین روش برای
شکست دشمن است.
جنگ
خلق از رویه انقلابی ملموس انقلاب چین به
یک اصل جهانی برای کشورهای مستعمره –
نیمه مستعمره – نیمه فئودالی تبدیل شده
است.
این
اصل جنگ است که از نظر علمی در دست پرولتاریا
برای از بین بردن امپریالیزم، فئودالیزم
و بورژوازی تکامل یافته است.
این
یکی از سلاح های اصلی در جنگ علیه امپریالیزم
در سراسر جهان است.
تئوری
جدید دیگری که مائو مطرح کرد این است که
حزب، ارتش و جبهه متحد «سه
سلاح معجزه آسا»
هستند.
وی
گفت:
تجربه
18
ساله
ما نشان می دهد که جبهه متحد و مبارزه
مسلحانه دو سلاح اساسی برای شکست دشمن
هستند.
جبهه
متحد باید به مبارزه مسلحانه ادامه دهد.
حزب
جنگجوی جسوری است که این دو سلاح جبهه
متحد و مبارزه مسلحانه را به دست گرفته و
پایگاه های دشمن را در هم می پاشد.
این
راهی است که این سه به یکدیگر مرتبط هستند.
سانترالیزم
دموکراتیک سهم قابل توجهی در رابطه با
تئوری قواعد ایجاد حزب پرولتری است.
مائو
درک مسئله زن را درباره هنر و فرهنگ و
امپریالیزم و مسئله ملی توضیح داد.
مبارزه
تئوریک حزب کمونیست چین در رهبری مائو
علیه رویزیونیزم مدرن خروشچف که در روسیه
مطرح شد به عنوان «بحث
بزرگ»
شناخته
شد.
مائو
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی را به
عنوان یک جهش کیفی در حفظ و اجرای دیکتاتوری
پرولتری رهبری کرد.
او
"مبارزه
طبقاتی در روبنا"
را
با شعار "بمباران
ستاد مرکزی"
آغاز
کرد.
بنابراین
او این علم را در مرحله ای جدید، کیفی و
بالاتری در روند ترکیب حقیقت عام
مارکسیزم-لنینیزم
با عمل ملموس انقلاب چین تکامل داد.
از
دیدگاه امروزی، مائوئیزم به ویژه برای
درک «عقب
نشینی از سوسیالیزم»
ضرورت
است.
به
برکت مارکسیزم – لنینیزم -
مائوئیزم
است که میتوانیم عقبنشینیهای جامعه
سوسیالیستی را توضیح دهیم و علاوه بر این،
میتوانیم به سلاح ضرورت «انجام
هزاران انقلاب فرهنگی»
مانند
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتری به رهبری
رفیق مائو علیه خطر عقب نشینی مسلح شویم.
مارکسیزم
–
لنینیزم –
مائوئیزم بعنوان مرحله جديد، سومين و
عاليترين مرحله ماركسيزم:-
مفهوم
«
مارکسیزم
– لنینیزم – مائوئیزم – عمدتا مائوئیزم
»
جامع
بودن مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم را
درک نمی کند.
این
برخلاف درک تئوری پرولتار، تفرقه انگیز
و پر جنب و جوش است و تمام آنچه را تا کنون
به طور جهانی از برخورد انقلابی پرولتاریا
به دست آمده را درین امر گنجانده است.
همچنین
به مفهوم نفی سوسیالیزم علمی نسبت به
گذشته و عملکرد آن در مشارکت مائوتسه دون
است.
این
[م
–ل – م ]
قدرتمندترین
سلاح است.
با
این سلاح میتوانیم با انواع رویزیونیزم
در پرده مائوئیزم و ایدئولوژی طبقاتی
بورژوایی مبارزه نموده و آنرا درهم بشکنیم.
مارکسیزم
منحیث علم طبیعت، جامعه و پروسه تفکرات
انسانی و به عنوان علم انقلابی ظهور نمود.
زمانی
که پرولتاریا بعنوان یک طبقه انقلابی که
قادر بود اینده جامعه را همراه با آینده
خود بسازد، تولد یافت.
سپس
به مرحله جدید و بالاتری به مارکسیزم –
لنینیزم تکامل نمود.
بعدها
به مراحل عالی تری [گام
گذاشت]
و
به مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم تکامل
کرد.
این
یک سیستم جامع فلسفی، اقتصاد سیاسی ،
سوسیالیزم علمی و استراتژی و تاکتیک برای
درک جهان هستی و تغییر آن از طریق انقلاب
است.
نهمین
کنگره حزب کمونیست چین که در سال 1969
به
رهبری رفیق مائو برگزار شد، تحلیلی تاریخی
و جامع در مورد اندیشه مائو (مائوئیزم
کنونی)
ارائه
کرد.
بر
اساس آن، اندیشه مائو از زمان مناظره بزرگ
به رسمیت شناختن مارکسیست-لنینیست
های جهان به اهمیت تاریخی دست یافت، و در
زمان برگزاری کنگره نهم، به مرحله کیفی،
جدید و عالی تری در تکامل ایدئولوژی
پرولتری تبدیل شد.
مارکسیزم
– لنینیزم – مائوئیزم یک موجودیت جامع
و کامل است.
مائوئیزم
، مارکسیزم-لنینیزم
امروزی است.
انکار
مائوئیزم انکار مارکسیزم-لنینیزم
است.
مائوئیزم
در زمینههای فلسفه، اقتصاد سیاسی، علوم
اجتماعی، حزب سازی، انقلاب دموکراتیک
نوین از طریق جنگ خلق، انقلاب سوسیالیستی،
سازمان و چندین موضوع دیگر مانند انقلاب
فرهنگی پرولتاریایی سهم مشخصی داشت.
شکست
رویزیونیزم مدرن بخشی از تکامل مارکسیزم
–
لنینیزم –
مائوئیزم است:
از
زمانی که سوسیال امپریالیزم شوروی دیگر
ابرقدرت نبود، تئوریهای نئو رویزیونیستی
آواکیان مبنی بر اینکه «ایالات
متحده تنها ابرقدرت هژمونیک است»
و
پراچاندا مبنی بر اینکه «ایالات
متحده یک دولت امپریالیستی جهانی شده
است»
مطرح
شد.
نظریه
«اولترا
امپریالیستی»
کائوتسکی
مبنای همه این نظریههای اپورتونیستی
«مدرن»
است.
بر
اساس این تئوری، پیروزی بر امپریالیزم
غیرممکن است.
بر
این اساس، حزب مائوئیست نپال دست به دست
طبقات حاکم کمپرادور داده و به انقلاب
نپال، جنگ خلق، جنبش جهانی کمونیستی، به
ویژه جنبش انقلابی جنوب آسیا خیانت کرد.
درک
تئوری مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم
به عنوان یک موجودیت باید جنبه ای حیاتی
برای شکست این گونه تئوری های نادرست
رویزیونیزم مدرن باشد.
خط
مرز بین مارکسیزم و اپورتونیزم این است
که بدانیم در دیکتاتوری پرولتاریا مبارزه
طبقاتی گسترش یافته و حتی پیچیده تر می
شود.
امروزه،
کسانی که آن را گسترش می دهند -
برای
درک وجود طبقات و تضادهای طبقاتی انتاگونیستی
در سراسر دوره سوسیالیزم تا رسیدن به
کمونیزم، پی بردن به وجود طبقه بورژوازی
در درون حزب؛ و برای تحقق انقلاب تحت
دیکتاتوری پرولتاریا، مارکسیست-لنینیست-مائوئیستهای
واقعی هستند.
بنابراین،
می بینیم که ما می توانیم این علم پرولتاریایی
مارکسیزم – لنینیزم -
مائوئیزم
را فقط در پروسۀ کاربرد خلاقانه آن و در
پروسۀ سنتز آن از طریق تجربیات انقلابی
خود غنی کنیم.
اوضاع
بین المللی:
در
سطح بین المللی، سه تناقض اساسی روز به
روز تشدید می شود.
بحران
اقتصادی که در سرتاسر جهان گسترش یافته
است، مردم تحت ستم را به سمت فقر بیشتر
سوق می دهد.
ثروت
در مقیاس بزرگ با طبقات استثمارگر انباشته
می شود.
بیکاری،
تورم، بیماری ها، بحران های محیط زیستی
و غذایی و غیره، مردم مظلوم جهان را در
تنگناهای وصف ناپذیری قرار داده است.
مشکلات
اساسی مردم هر روز در حال افزایش است.
این
وضعیت را نه تنها در کشورهای تحت ستم بلکه
در کشورهای سرمایه داری -
امپریالیستی
نیز مشاهده می کنیم.
امپریالیزم
در تلاش برای غلبه بر بحران خود، سرکوب
بیشتری را بر مردم و ملیت های تحت ستم در
سراسر جهان اعمال می کند.
بحران
اقتصادی جهان همه تضادها را تشدید می کند
و شرایط مساعد عینی را برای موج جدیدی از
انقلاب ها ایجاد می نماید.
آلترناتیو
انقلابی به صورت بی سابقه ای به عنوان یک
ضرورت فوری مطرح می شود که مسئولیت تحقق
آن بر عهده احزاب مارکسیست-لنینیست-مائوئیست
است.
مناقشه
در میان امپریالیست ها برای بازارها و
منابع جهانی در حال افزایش است.
نمونه
اخیر حمله تجاوزکارانه اسرائیل به فلسطین
با حمایت امپریالیزم آمریکاست.
حمله
حماس، سازمان مبارزات آزادیبخش ملی
فلسطین به پایگاههای نظامی اسرائیل در
سرزمینهای اشغالی فلسطین، چرخش جدیدی
در این مبارزات است.
اسرائیل
مرتجع با بمباران مردم فلسطین به نام «جنگ
با تروریزم»
مقابله
می کند.
حمایت
از مبارزات عادلانه آزادیبخش ملی فلسطین
در حال به دست آوردن حمایت های متعددی است
که تاکنون از سوی مردم سراسر جهان از جمله
مردم کشورهای امپریالیستی دیده شده است.
اعتصاب
کارگران موترسازی که از ایالات متحده
آغاز شد و به کانادا سرایت کرد، تضاد
فزاینده بین پرولتاریا و بورژوازی را در
کشورهای سرمایه داری -
امپریالیستی
آشکار می کند.
مبارزات
کارگری در کشورهای دیگر مانند آلمان و
بریتانیا ادامه دارد.
مردم
آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به طرق و
روشهای مختلف با امپریالیستها و طبقات
حاکم مطیع آنها میجنگند.
همه
اینها نشان از مساعد شدن شرایط به نفع
انقلاب دارد.
روسیه
جنگ تجاوزکارانه به اوکراین را در نتیجه
جدال امپریالیستی بین آمریکا و روسیه و
هژمونی امپریالیستی آمریکا آغاز کرد.
جنگ
نیابتی در 20
ماه
گذشته ادامه دارد.
تنش
ها بین آمریکا و چین در مورد تایوان در
حال افزایش است.
از
سوی دیگر، همکاری – نزاع – عمدتا نزاع
در میان همه شان در غرب آسیا تشدید میشود.
آمادگی
کشورهای امپریالیستی برای جنگی بخاطر
تقسیم مجدد کشورها، افزایش خطر جنگ جهانی
سوم را در پی دارد.
ایالات
متحده موقعیت خود را بعنوان یک ابرقدرت
هژمونیک و ظهور یک جهان چند قطبی در خطر
می بیند و با سایر کشورهای رقیب امپریالیستی
عمدتا چین و روسیه در تضاد جدی قرار دارد.
در
همین حال، چین و روسیه به نام چندجانبه
گرایی در حال تثبیت جهان چندقطبی هستند.
راهبردهای
خطرناک آمریکا -
ناتو
در حال افزایش تنش در نقاط مختلف جهان
است.
این
وضعیتی را تشدید می کند که منجر به جنگ
جهانی سوم می شود.
کاربرد
جنگ خلق:
اصل
«
کسب
قدرت از طریق قوای مسلح و حل مسئله از طریق
جنگ»
در
موقعیتهای مختلف به اشکال مختلف در جهان
اعمال میشود.
بر
اساس درک م ل م ، مسیر مردم کشورهای سرمایه
داری-
امپریالیستی
شورش مسلحانه عمومی و مسیر مردم کشورهای
نیمه مستعمره – نیمه فئودالی جنگ طولانی
مدت خلق است.
اصولی
که رفیق مائو در درک جنگ خلق توصیف کرد،
در هر دو مسیر در سراسر جهان اعمال می شود
[
و
]
اینها
باید اعمال گردد.
به
دلیل این اهمیت جهانی، مبارزه طبقاتی در
کشورهای سرمایه داری-
امپریالیستی
و جنگ طولانی مدت خلق در کشورهای نیمه
مستعمره ، نیمه فئودالی از نظر دیالکتیکی
به هم مرتبط هستند.
شاهراه
استراتژی جنگ خلق کاملا به انبوهی از مردم
وابسته است که اکثریت را در هر کشوری تشکیل
میدهند تا بر دشمنان طبقاتی که توسط اقلیت
بسیار کوچکی از نیروهای مسلح مزدور دولت
محافظت میشوند، درهم شکنند.
صدر
مائو بر رهبری حزب و خط توده ای در جنگ خلق
با این جمله تاکید ورزید:
" تا
زمانی که حزب و توده ها وجود دارند، می
توان انواع معجزه ها را ایجاد کرد."
حزب
کمونیست و تودهها مایه حیات جنگ خلق
هستند.
همانطور
که رفیق لنین در «دولت
و انقلاب»
گفت:
" ضرورت
تربيت سيستماتيک تودهها بقسمى که با
اين نظريه و همانا با اين نظريه انقلاب
قهرى مطابقت داشته باشد، همان نکتهاى
است که شالوده تمام آموزش مارکس و انگلس
را تشکيل ميدهد."
با
اتکاء به خلق، مسلح کردن خلق برای مقابله
با دشمن، میتوانیم دشمن را در چالش قرار
دهیم، چنانچه آنها بی وقفه در منطقه خود
به کار خود ادامه دهند.
اگر
قواعد جنگ چریکی که مائو مطرح کرده است
به کار بندیم یعنی :
" زمانی
که دشمن حمله میکند، ما عقبنشینی
میکنیم و از او دوری میجوییم.
زمانی
که دشمن توقف میکند، ما او را خسته
میکنیم.
زمانی
که دشمن عقبنشینی میکند، ما او را
تعقیب میکنیم."
میتوانیم
به طور موثر با یک نیروی قوی مقابله نماییم
و قادر خواهیم بود با متمرکز کردن نیروهای
بسیار بزرگ در جنگ ضد تاکتیکی و جدا کردن
دشمن از توده ها، دشمن را قطعه قطعه و
پارچه پارچه نابود کنیم.
جنگ
طولانی مدت خلق که توسط رفیق مائو فرموله
شد از سه مرحله استراتژیک عبور می کند:
دفاع
استراتژیک – تعادل استراتژیک – تعرض
استراتژیک.
مائو
قواعد جنگ چریکی، متحرک و موضعی و رابطه
بین آنها را به شیوه ای دقیق تدوین کرد.
اگرچه
جنگ خلق طولانی است، اما او گفت که اقدامات
با تصمیمات فوری باید اصول پایه ای در
مبارزات و جنگ ها باشد.
او
نوع جدیدی از سیستم رهبری را ایجاد کرد
که با فرماندهی استراتژیک متمرکز و
فرماندهی غیرمتمرکز تشکیل شده بود.
مائو
به مفاهیم جنگ خلق، تعرض استراتژیک -
دفاع
شخصی، حذف دشمن، وظایف جنگی، تمرکز و
تمرکززدایی نیروها، بسیج سیاسی مردم و
مشکلاتی مانند بین افسران و سربازان،
ارتش خلق و مردم توجه کرد.
شرط
اولیه تشکیل ارتش خلق به عنوان شکل اصلی
نهادینه خواهد بود.
جنگ
چریکی برای یک نیروی نسبتا ضعیف در مبارزه
با نیروهای مسلح دولت، اصلی است.
جنگ
چریکی شهری و روستایی در حال استفاده بود
و مقاومت مسلحانه خلق درست در زمان جنگ
جهانی دوم و در دوره ابتدایی فاشیسم آغاز
شد.
در
سرتاسر اروپا و به ویژه در ایتالیا، فرانسه
و اسپانیا، چریکها با روشهای چریکی
به طور مؤثر با نیروهای فاشیست مبارزه
کردند.
جدا
از کمونیست ها، وطن پرستان نیز در این نوع
مبارزه شرکت داشتند.
حتی
پس از جنگ جهانی دوم، مبارزات آزادیبخش
ملی میتوانست با روشهای چریکی و مبتنی
بر استراتژی جنگ خلق به مبارزه خود ادامه
دهد.
آنها
می توانستند از طریق مسلح کردن مردم که
تاکتیک های چریکی را اجرا می کردند به
مبارزات خود ادامه دهند.
پس
از جنگ جهانی دوم، امپریالیستها بهویژه
امپریالیستهای آمریکا ضربات سختی را
از جنگهای خلق در چین، ویتنام، کره
شمالی، کوبا و هند و چین خوردند.
این
جنگ های خلق ترس دائمی [
برایشان
]
ایجاد
کرد.
اخیراً
مردم عراق، افغانستان و سایر کشورها از
تاکتیک های چریکی در مبارزه با امپریالیست
های آمریکا و انگلیس استفاده کردند.
آنها
می توانند به طور پیوسته امپریالیست ها
را برای چندین دهه مهار کنند.
با
افزایش بحران امپریالیزم، فاشیزم بار
دیگر در سراسر جهان در حال ظاهر شدن است.
این
در حالی است که از یک سو دسته ها و احزاب
فاشیستی در حال افزایش هستند، از سوی
دیگر، ایالات و دولت ها به شخصیت فاشیستی
بیشتری دست می یابند.
مکانیزم
های سرکوبگر، شبکه های اطلاعاتی در روش
های فناوری پیشرفته، چندین کشور را به
دولت های پولیسی تبدیل می کند.
شوونیزم
نژادپرستی، هژمونی ناسیونالیستی، کاستیزم،
جنون مذهبی و مواردی از این قبیل در حال
تبدیل شدن به سکوهایی برای حکومت فاشیستی
هستند.
در
چنین شرایطی، ما میتوانیم به طور مؤثر
فقط از طریق جنگ خلق با حاکمان استثمارگر
که از دولت بسیار متمرکز، سلاحهای فوق
مدرن (مانند
موشکهای فناوری پیشرفته، بمباران از
طریق طیارات بدون سرنشین)،
فناوری اطلاعات (مثل:
4G و
5G)،
هوش مصنوعی استفاده میکنند، مقابله
کنیم.
جنگ
خلق که توسط احزاب مائوئیست در کشورهایی
مانند فیلیپین، ترکیه، هند و پرو انجام
میشود، با یک ماشین دولتی قوی مبارزه
میکنند و از روشهای چریکی برای نابودی
آن استفاده مینمایند و تجربیات جدیدی در
بسیج مردم از طریق جنگ خلق ارائه میدهند.
نتیجه:
در
چنین شرایطی، پرولتاریا باید متحدانه
علیه جنگ های امپریالیستی بجنگد.
در
شرایطی که پایگاه سوسیالیستی وجود ندارد،
اگر جنگ رخ دهد، همانطور که معلم مارکسیست
بزرگ لنین در انقلاب روسیه نشان داد، ما
باید تاکتیک «تبدیل
جنگ [امپریالیستی]
به
جنگ داخلی»
را
اتخاذ کنیم.
راه
حل نهایی برای بحران های گوناگونی که جهان
با آن مواجه است در جامعه کمونیستی به دست
خواهد آمد.
انقلابهای
دموکراتیک نوین در مسیر جنگ طولانی مدت
خلق در کشورهای نیمه مستعمره -
نیمه
فئودالی در جریان است.
جنگهای
خلق در فیلیپین، ترکیه، هند، پرو و سایر
کشورهایی از این قبیل ادامه دارد که با
کمپاینهای سرکوبگرانه طبقات حاکم
استثمارگر کشور با حمایت اربابان امپریالیست
خود مواجه هستند.
تدارکات
در برخی از کشورهای دیگر در حال انجام
است.
در
شرایط کنونی، پرولتاریای جهان وظیفه دارد
مبارزات طبقاتی را در کشورهای نیمه مستعمره
-
نیمه
فئودالی و کشورهای سرمایه داری-
امپریالیستی
گسترش دهد و احزاب پرولتری را تقویت نماید.
امروزه
ضرورت است که ما با حملات تئوریک انواع
رویزیونیست ها، نئو رویزیونیست ها و
مرتجعین، به کمونیزم، م ل م و جنبش های
انقلابی مواجه شویم.
ما
باید با درک مائوئیستی تئوریهای
اپورتونیستی و انواع تئوریهای خرده
بورژوایی انحلالطلبانه انقلابیون قلابی
که اذهان مردم را آلوده میکنند، با هدف
منحرف کردن آنها از جنگ و مسیر انقلاب و
انحلال تئوریک سرمایهداری -
امپریالیستی
مقابله نماییم.
ما
باید احزاب بلشویکی مصمم بسازیم که قادر
به ساختن ارتش پرولتری، جنگ طبقاتی، جنگ
انقلابی، جنگ طولانی مدت خلق و جبهه متحد
انقلابی باشند.
ما
باید جنبش های انقلابی را با موفقیت پیش
ببریم.
برای
انجام این وظایف، برای آزادی و رهایی مردم
از امپریالیزم، کلیه طبقات مرتجع و کل
سیستم ستم و سرکوب، بخاطر تاسیس سوسیالیزم
– کمونیزم، بیایید تئوری مائو تسه دون
را در مورد جنگ خلق بعنوان سلاح اصلی که
برای مدت طولانی ادامه دارد، تکرار کنیم.
این
ادای احترام واقعی به رفیق مائو خواهد
بود.
مائو
گفت:
«...مردم
در کشورهای مختلف پیوسته جنگهای انقلابی
را برای شکست دادن متجاوزان به راه
انداختهاند.
خطر
یک جنگ جهانی جدید هنوز وجود دارد و مردم
همه کشورها باید آماده شوند.
اما
انقلاب جریان اصلی در جهان امروز است -
"مردم
جهان، متحد شوید و متجاوزان ایالات متحده
و همه سگ های زنجیری شان را شکست دهید"
(23 می
1970)
زنده
باد انترناسیونالیزم پرولتری!
زنده
باد انقلاب سوسیالیستی جهانی!
زنده
باد اتحاد احزاب و سازمانهای انقلابی
پرولتری کشورهای مختلف!
زنده
باد مارکسیزم-لنینیزم-مائوئیزم!
امضاء
کنندگان:
حزب
کمونیست هند (مائوئیست)
حزب
کمونیست (مائوئیست)
افغانستان
حزب
کمونیست ترکیه – مارکسیست – لنینیست
(TKP-ML)
اتحادیه
کارگران کمونیست (
مارکسیست
– لنینیست – مائوئیست)
کلمبیا
کمیته
ساختمان حزب کمونیست مائوئیست گالیسیه
*
حزب
مائوئیست کمونیست – ایتالیا **
حزب
پرولتری پوربابنگلا – بنگلادیش ***
حزب
کمونیست انقلابی نپال
---
پاورقی
:
----
*
کمیته
ساختمان حزب کمونیست مائوئیست گالیسیه
این اعلامیه را با قبول اکثریت محتوی آن
امضا نموده است؛ فقط در قسمت دفاع از جهانی
بودن «
جنگ
طولانی مدت خلق»
نظریات
شان را داده اند.
**
حزب
مائوئیست کمونیست – ایتالیا، معتقد است
که آموزه های مائوتسه دون در مورد جنگ خلق
جهانی است، اگر چه باید به اشکال خاص و
متفاوت در کشورهای سرمایهداری/
امپریالیستی
و کشورهای تحت ستم امپریالیزم اعمال شود.
***
حزب
پرولتری پروبابنگلا – بنگلادیش با حفظ
بایگانی اعلامیه را امضاء نموده است.
سایر
احزاب و سازمانهای م ل م می توانند این
بیانیه مشترک را نیز امضا کنند.
csgpindia@gmail.com