بايد
شتافت!
توده
هاي ستمديده نيپال طي ده سال جنگ خلق بر
ضد امپرياليزم، فئوداليسم و كمپرادوريزم،
در سال 2006 ميلادي،
در آستانه پيروزي بر ضد "
سه كوه
بزرگ " قرار
داشتند. جنگ
خلق وارد مرحله تعرض مقابل استراتيژيك
شده بود، و مائوئيست هاي سراسر گيتي،
فراز جنگ خلق در نيپال را كه پس از فرود
جنگ خلق در پيرو شاهد بودند، با شادي
استقبال ميكردند. اما
حقيقت آن بود كه حتي از سال 2005
ميلادي،يعني
نزديك به يك سال قبل از واژگوني مونارشي
نيپال، "صدر"
پراچندا
و بخش عمده رهبري حزب متحده مائوئيست
نيپال در مسير رفرميزم و تسليم طلبي
طبقاتي-ملي
گام گذاشته بودند.
حوادث
ساليان 2006- 2008 نشان
داد كه تسليم طلبان، در عرصه طبقاتي،با
پيوستن به پوسته كثيف كريتينيسم پارلماني
و با برگزيدن "راه
پارلماني" بر
مائوئيسم پشت كردند.
در عرصه
ملي، پراچندا و بخش عمده از رهبري حزب
متحده مائوئيست نيپال، شكار هژمونيسم
رژيم ضد خلقي هندوستان شده، و عملا حاكميت
ملي نيپال را تحت الشعاع منافع توسعه
طلبانه رژيم ضد خلقي هند قرار داده اند.
ميان
ساليان 2006-2011 ،دست
آورد هاي ده ساله جنگ خلق در نيپال،به
حراج گذاشته شد،و دسته ي پراچندا-بهاتراي
كه بر حزب حاكم بودند، به خون هزاران
انقلابي مائوئيست كه در راستاي به پيروزي
رسانيدن انقلاب دموكراتيك نوين شهيد شده
بودند،خيانت ورزيد.
پراچندا
خود ننگ صدر اعظمي در رژيم كمپرادوري را
كه متعاقب فروپاشي رژيم شاهي تاسيس شده
بود،و فرقي ماهوي با كمپرادوريزم مونارشي
نداشت، پذيرفته بود.
مطبوعات
بورژوايي به تمسخر از وي به "صدر
اعظم مائوئيست" و
از آنعده از اعضاي حزب متحده مائوئيست
نيپال كه به كرسي هاي نماينده گي پارلمان
رژيم جديد لميده بودند بنام "مائوئيست
هاي پارلمان نشين"
ياد
ميكردند. پراچندا،
با بهاتراي كه هرگز بويي از مائوئيسم
نبرده بود، همدستانه آنچه را كه به "راه
پراچندا" نامبردار
ساخته بودند،به حيث الترناتيف جنگ خلق
براي نيپال عرضه داشت.
با آنكه
رويزيونيست هاي نيپالي،در آغاز پروسه
چندين ساله ارتداد خويش، عقب نشيني حزب
از مسير جنگ خلق را يك مسئله تاكتيكي اعلام
نموده بودند، و دست به "ايجاد"
تئوري
چندين مرحله يي بودن پروسه انقلاب دموكراتيك
نوين زدند، اما با آنهم، ديدگان تيز بين
مائوئيست ها در سراسر جهان،شاهد ارتداد
ورزيدن هاي پاراچندايي بودند.
در
حقيقت، پراچندا بهاي پذيرفتن "راه
پراچندا"از
سوي بهاتراي را به گونه پذيرفتن "راه
پارلمان" پذيرفته،
و راه پراچندا را كه "توبره
رويزيونيسم" بيش
نبوده، غني تر از پيش، مملو از بنجل هاي
رفرميستي ساخت. بعدا،
بهاتراي، براي جبران نمودن شكست پراچندا
طي دوره يي كه صدارت رژيم كمپرادور را به
عهده داشت، كمر به تصدي آن پست – كمر
به تصدي پست همكاري با بورژوا ها و فئودال
كمپرادور ها- را
به عهده گرفته، و قدم به قدم پروسه انحلال
حزب و ارتش آزاديبخش خلق را از پيش برد.
با آنكه
در پروسه انحلال ارتش آزاديبخش خلق،اين
پاراچندا بود كه نقش عمده داشت،اما
پيشرفت اين پروسه به عهده بهاتراي موكول
گرديد. دار
و دسته خاين به انقلاب پراچندا-بهاتراي،
در انتخاب متحدين خويش نيز،ارتداد خويش
را آشكار ساخته، و با احزاب بورژوا و
بيروكرات كمپرادور از در آشتي،همكاري
و سرانجام اشتراك در تاسيس مجلس موسسان
پوشالي پيش آمده، و با ايشان يكجا انتخاب
راه "پارلماني"
را
علمدار شد. پراتيك
نشان داد كه: آنچه
را كه در آغاز پراچندا تاكتيك ميناميد،
چيزي سواي استراتيژي اتخاذ شده وي نبود،و
"راه
پارلمان" استراتيژي
رويزيونيسم "راه
پراچندا"بود
نه يك تاكتيك و يا "عني
سازي مائوئيسم".
بنابر
آن، آنچه را كه پراچندا بنام "مائوئيسم
قرن بيست و يك" و
يا "مائوئيسم
دموكراتيك"مي
ناميد، و آنرا در "راه
پراچندا" فورموله
مينمود،چيزي سواي خيانت به مائوئيسم و
انقلاب بيش نبود. در
همان نخستين سالهاي خيانت پراچندا به حزب
و انقلاب،برخي از نيروهاي مدعي كمونيسم
،با ماستمالي قضايا،خواستند تا به
تائيد خيانت پيشه گي پراچندا و تاليانش
بپردازند. به
حيث مثال، حزب كار ايران (توفان)
كه زماني
دم از انديشه صدر مائو ميزد، و بعدا ها
"ليبراليزه"شده،و
از صدر مائو بريده بود، اينك، به بهانه
اينكه ،مائوئيست هاي نيپال نسبت ضعف
خويش نمي توانند فورا انقلاب دموكراتيك
را به سرانجام برسانند،با رويزيونيست
هاي پراچندايي همدردي نشان داده،و
كمونيست هايي را كه به تقبيح خيانت پيشه
گي پراچندا پرداخته بودند، به باد سرزنش
گرفته و بيان داشت كه عقب نشيني مائوئيست
هاي نيپالي از سر ناگزيري و تاكتيكي بوده،
و بدين ترتيب، "ليبراليزه"
شدن
مائوئيسم بوسيله پراچندا را به استقبال
گرفت.
در
افغانستان،حزب كمونيست (مائوئيست)
افغانستان،
به بيراهه حمايت از منحرفان پراچندايي و
حزب متحده كمونيست مائوئيست نيپال افتاد.
اما،خوشبختانه
اين حزب بعدها ،تحت تاثير شواهد عيني،
و با تعمق بخشيدن به درك خويش از كنه مسايل
و رخداد ها،نيز تحت تاثير انتقادات
سازنده بخشهايي از منسوبين جنبش انقلابي
كشور نظير مائوئيست هاي افغانستان وگروه
پيكار براي نجات مردم افغانستان(
اصوليت
انقلابي پرولتري)
بويژه
نبشته هاي انتقادي آقاي "پولاد"
، از
خويش انتقاد نموده، و به نكوهش مرتدان
پراچندايي و رويزيونيسم حاكم بر حزب متحده
كمونيست مائوئيست نيپال پرداخت.
سازمان
كارگران افغانستان نيز همانند ساير
نيروهاي مائوئيست به تقبيح رويزيونيسم
پراچندايي پرداخته و بر ضد آن موضع گيري
نموده است. سازمان
ما معتقد بود كه تنها وحدت نظري و عملي
مائوئيست هاي انقلابي در نيپال، يعني
تنها با گسست از رويزيونيسم "راه
پراچندايي" و
آغاز مجدد جنگ خلق،ميتوان اميدوار بود
كه مائوئيست هاي نيپالي و خلق نيپال،
روانه مسير انقلاب دموكراتيك نوين خواهند
شد. روي
اين ملحوظ اميدوار بوديم كه مائوئيست هاي
نيپالي بايد حساب خود را از رويزيونيست
هاي حاكم بر حزب متحده كمونيست مائوئيست
نيپال جدا نمايند. صدر
مائو به درستي موكدا گفته بود كه:خلق
بدون ارتش انقلابي هيچ چيزي نخواهد داشت.
رويزيونيست
هاي پراچندايي،نه تنها پروسه انحلال
ارتش رهايي بخش را به پيش بردند، بلكه حتي
بر بخش هايي از ارتش رهايي بخش كه حاضر به
تسليم اسلحه خويش به رژيم پوشالي نبودند،و
نماينده گان "سازمان
ملل"را
سواي دستان ناپاك ارتجاع حاكم بر جهان
بيش نمي دانستند، حمله نموده، و دهها
تن از منسوبين ارتش رهايي بخش خلق را زخمي
و به قتل رسانيدند.
بخشي
از سرسختان ارتش رهايي بخش را ،به بهانه
ي "كبر
سن" به
تقاعد سوق دادند.
پراچندا
به مثابه مزدور دولت توسعه طلب هند،و
به مثابه شمشير امپرياليزم جهان خوار،انقلاب
نيپال را در سراشيب سقوط در دامان كمپرادور
هاي "نوين"
قرار
داده بود. در
چنين شرايطي، بخشي از رهبري حزب متحده
كمونيست مائوئيست نيپال، تحت رهبري
"كيرن"،
ضمن شدت بخشيدن به انتقادات خويش از دسته
پراچندا-بهاتراي،
مدعي دفاع از مائوئيسم و انقلاب نيپال
گرديده،خيانت پراچندا به انقلاب
دموكراتيك نوين و جنگ خلق را به سرزنش
گرفته، و انحلال كننده گان ارتش رهايي
بخش خلق را نكوهش نمودند.
با آنكه
بخش تحت رهبري كيرن، مبرا از شگرد هايي
كه ناشي از اپورتونيسم و سرانجام رويزيونيسم
مسلط بر حزب متحد كمونيست مائوئيست نيپال
(طي
ساليان 2005-2008 ) نبود،با
آنهم،روزنه يي بود از براي ديدن افقي
نوين و پيدا نمودن منظري جديد جهت رهايي
از فضاي تاريكي كه رويزيونيسم پراچندايي
به بار آورده بود. برخي
ها كيرن را نيز به مثابه شريك جنايات و
اقدامات ضد حزبي ضد ارتش رهايي بخش پراچندا
به تقبيح گرفته، وي را نيز در شمار تائيد
كننده گان "راه
پارلماني" حزب
متحده كمونيست مائوئيست نيپال ميدانند.
ديد
انتقادي از مسايل، كه مبرا از انتزاع
انديشي است،و بستر تاريخي خاص رخدادن
پديده ها و بوجود آمدن زمينه هاي خاص را
به گونه مشخص به بررسي ميگيرد، ما را بدان
ميدارد كه بگوييم كه:
علي
الرغم كاستي ها و كوتاهي هاي بخش انقلابي
حزب متحده كمونيست مائوئيست نيپال، علي
الرغم فرود ها ، اشتباهات و انحرافاتي كه
آنها بخشا ضمن دنباله روي در برخي از امور
از پراچندا داشته اند (
فراموش
نكنيم كه "سنتراليزم
دموكراتيك" به
حيث شمشير داموكلسي بود كه پراچندا از آن
بر ضد مخالفان درون حزب كار ميگرفت)،برخي
از موضع گيري هاي چند ساله اخير آنها در
دفاع از مائوئيسم، و در تقبيح تسليم طلبي
طبقاتي-ملي
پراچندا، راهگشاي بوجود آمدن حركتي قوي
و جدي در دفاع از مائوئيسم و رد تسليم طلبي
رويزيونيستهاي بيروكرات حاكم گرديد.
در عرصه
بين المللي،برخي از احزاب مائوئيست
نظير حزب كمونيست هند ماركسيست –لنينيست
/ناگزالباري،
ديدي كاملا مثبت و تاييدگري تام از تشكيل
حزب ماوئيست جديد در هند دارند.
سازمان
كارگران افغانستان، با آنكه جدايي مائوئيست
ها از رويزيونيست ها را استقبال و تاييد
ميكند،اما،با اعلام مواضع جديد حزب
جديد،با ديد انتقادي و با قيد احتياط
مينگرد. در
حقيقت،به ميزاني كه حزب جديد به مائوئيسم
پايبندي نشان دهد،به همان ميزان مورد
تاييد ما خواهد بود.
اما،
آنجاي ها كه آنها هنوز "انك"
پراچندا
و رويزيونيسم را برخود داشته باشند، ما
به تاييد عام و تام آنها نخواهيم پرداخت.
هنوز
حزب جديد گسست قطعي از پارلمانتاريسم و
مجلس موسسان بازي هاي بورژوازي را مطرح
ننموده است. هنوز
خود را تاجايي مجبور و محدود به رفتن در
مسيري ميداند كه بدان كشانيده شده است.
علي
الرغم اين خود –محدود-نگريستن
ها، شعار هاي محوري حزب جديد مائوئيست
نيپال مبني بر احياي مجدد ارتش رهايي بخش
خلق و خواهان تدوام بخشيدن به جنگ خلق،نقاط
مثبتي است كه ما از آن تاييد و استقبال به
عمل مي آوريم. بيانات
اخير موهان بيديا (كيرن)
صدر حزب
جديد يعني حزب كمونيست نيپال (مائوئيست)
كه به
تاريخ 19 جون
2012 طي
كنفرانس مطبوعاتي در پاسخ به پرسش هاي
خبرنگاران ارائه شده است، روشنگر برخي
از فرود هاي جدي حزب جديد ميباشد كه بدانها
بايد با ديد انتقادي و "نه
گويانه" برخورد
صورت گيرد. از
اين جمله است تداوم توهم آقاي كيرن به
مجلس موسسان و آوخ و حسرت خوردن از عدم
تطبيق فدراليزم بر اساس هويت قومي.
آقاي
كيرن،به جاي آنكه در شمار عمده ترين
اختلافات با حزبي كه از آن گسست نموده، و
پس از انشعاب از آن، رهبري حزب جديد راه
به عهده دارد به جاي ذكر جنگ خلق و احياي
مجدد ارتش رهايي بخش خلق و پيشروي به سوي
انقلاب دموكراتيك نوين از ناصادق و ناپيگير
بودن دسته پراچندا-بهاتراي
به مجلس موسسان و مسايل غير بنيادي محوله
آن پرداخته، و به جاي آنكه عمده ترين مسايل
انقلاب را مطرح كند، به انتقاد از ناپيگيري
صدر(در
حزب سابقه) در
اجراي اصلاحات بورژوايي مي پردازد.
حتي
حينيكه مواجه به پرسشي جديد از سوي خبرنگاري
مبني بر چگونه گي تعامل و يا تقابل با حزب
سابقه (تحت
رهبري پراچندا) ميشود،
به صراحت ميگويد كه:
از جناح
ما هيچگونه تقابلي در ميان نخواهد بود!
اينگونه
سپر انداختن ها در مقابل يك حزب رويزيونيست،
ادعاي گسست و يا انشعاب از آن حزب را كه
متهم به خيانت به انقلاب و مائوئيسم از
سوي آقاي كيرن ( و
خيلي ها هم به جا) شده
است را مخدوش جلوه ميدهد.
با آنكه
همه مائوئيست ها متفق و متفقانه معتقد
اند كه:حزب
متحد كمونيست نيپال تحت رهبري پراچندا
يك حزب رويزيونيست و خاين به خلق است،اما
مطرح شدن اين ادعا از سوي آقاي كيرن،
حينيكه همين آقاي كيرن براي رويزونيست
هاي پاراچندايي اطمينان ميدهد از سوي وي
با ايشان كدام تقابلي صورت نخواهد گرفت،
بيرمق و حتي غير حقيقي جلوه ميكند.
حتي
آقاي كيرن از رويزيونيست هاي پراچندايي
شكايت دارد كه: با
آنكه ما (آقاي
كيرن و هواخواهانش)هرگز
دست به فعاليت هاي فيزيكي (مبارزات
فزيكي و مسلحانه-تبصره
از سازمان كارگران افغانستان)
نبرده
ايم، اما آنها دست به فعاليت هاي فزيكي
بر ضد ما زده اند . نيز
آقاي كيرن شكوه دارد كه در پروسه مبارزه
دو خط كه قبل از انشعاب ميان گروه هوا خواه
وي و هواخواهان پراچندا جريان داشته ،
آنزمان نيز آقاي كيرن و هواخواهانش به
مقابله با آقاي پراچندا و دار و دسته اش
اقدام نورزيده اند!
سازمان
كارگران افغانستان، چنين مبارزه ي دو خطي
را كه طي آن حتي براي رويزيونيست ها نمي
توان و نبايد گفت كه "بالاي
ابروي يارو خال است"
را جز
معاشقه و مغازله با رويزونيسم چيزي ديگر
نمي خواند. ما
به تاييد بيانات اينچنيني و مواضع پاسيف
رهبران كنوني حزب جديدالتشكيل نمي توانيم
بپردازيم. جالب
آنست كه آقاي كيرن ما را مشعون و مستحضر
ميدارد كه: مذاكراتي
ميان جناح وي و جناح هواخواه پراچندا و
شخص خود پراچندا وجود داشته مبني بر اينكه:
بعد از
انشعاب،نبايد ميان دو حزب منشعب برخورد
هاي فزيكي صورت گيرد!
آيا
اين بيانات اخير آقاي كيرن، خود مبين آن
نيست كه: انشعابي
چنين "فرماشي"نمي
تواند گره از "كار
فروبسته" توده
هاي ميليوني كه اينك قرباني توطئه گري
هاي امپرياليزم جهاني براي به انحراف
كشانيدن مسير انقلابي شده اند،بگشايد.
آقاي
كيرن،ابتكار و آغازگري نوعيت برخورد
متقابله في مابين دو حزب را منوط به پراچندا
و حزب وي ميداند. حتي
با ديدي ليبرال مي گويد كه:
اعمال
قوه فيزيكي ( كه
منظورش قوه قهريه باشد)
عملي
غير دموكراتيك است.
آقاي
كيرن با اين تعريف خود فراموش ميكند كه:از
نگاه ماركسيسم-لنينيسم-مائوئيسم
دموكراسي بايد برمبني طبقات تعريف شود.
نمي شود
مانند ليبرال ها،"عمدا"
دموكراسي
را "فراطبقاتي"
و يا
همانند خروشچف مرتد به گونه "همه
خلقي"تعريف
كرد. بورژوازي
براي آنكه اعمال قوه قهريه از سوي پرولتاريا
و متحدان وي را زير سوال برد، احمقانه
ادعا ميكند كه : اعمال
قوه قهريه غير دموكراتيك و فاشيستي است.
اما
زمانيكه خود براي سركوب جنبش هاي دموكراتيك
و انقلابي دست به خشونت و قهر ارتجاعي
ميزند، آنرا ضروري و براي نگهداري "حفظ
نظم جامعه"ميداند.
اما حين
مواجه شدن با اشخصاصي نظير آقاي كيرن كه
خود را صدر يك حزب كمونيست مائوئيست
ميخواند چي بايد گفت موقعي كه از چنين
رهبري ميخوانيم:
You
raised the question of possible confrontation between two parties and
the question of the Naxalite struggle in India, we are very cautious
about this. There won't be any such confrontation from our side. We
won't go into confrontation. It has been proven even in the course of
history of our two-line struggle that we never exerted any physical
force anywhere. Instead we have heard many cases of exertion of force
by the Prachanda's group in places. During that time we alerted the
concerned party to be serious on the matter.
Therefore,
firstly what I want to assure you is that we will not be exerting any
physical force anywhere from our side. Secondly, we have to be
extremely aware. There has been talk with Prachanda and other people
within his circle that we have to be very serious in these matters
after separation of the party. Therefore, how to move forward is
primarily dependent on Prachanda's group. Not to become serious in
this matter and exert physical force is against the democratic norms,
it is a dictatorship to exert force instead of seeking a solution to
the problem through discussions and debates in a communist party.
That is fascism. No one accept dictatorship and fascism, including us
)
مباحث
مطروحه در برهه بالا كه به انگليسي است،در
سطور فوق از آن از سوي ما به بررسي گرفته
شده است. نيازي
به ترجمه تمام متن نمي بينيم.
متن
انگليسي را محض از براي علاقمندان به عين
كلمات آقاي "كيرن"
و خواندن
مستند كلمات وي براي خواننده گان آورده
ايم)
از
سوي ديگر، آقاي كيرن، رونوشت و نسخه يي
ظاهر متفاوت تر، اما ماهيتا شبيه با
پراچندا را براي نيپال پيشنهاد ميكند.
اگر
پراچندا و بابورام بهاتراي،لزوم مراحل
را در انقلاب دموكراتيك نوين نيپال در
شرايط قرن بيست و يك مطرح نموده، و منتقدان
مائوئيست را "دگماتيست"ميخاندند،
اينك، آقاي كيرن ، به جاي آنكه براي نيپال
پيشنهاد مائوئيستي انقلاب دموكراتيك
نوين را بدهد، به خلق مرحله يي ديگر بنام
" دولت
جمهوري فدرال خلقي"
در
راستاي به پيروزي رسانيدن انقلاب دموكراتيك
نوين و دولت دموكراسي نوين دست مي يازد!
بدين
ترتيب مي بينيم كه تيوري چندين مرحله يي
بودن انقلاب دمكراتيك را كه بنام بهاتراي
و پراچندا سكه خورده است، اينك از زبان
رهبر حزبي ميخوانيم كه:
مدعي
بريدن از رويزيونيست هاي جديد، و مدعي در
پيش گرفتن خط اصيل مائوئيستي است.
جايي
كه سوال از گسستن از دولت موجود ميرود،
با آنكه آقاي كيرن، از باور خويش به
ماركسيسم و تيوري درهم شكستن ماشين دولتي
كهنه و نشاندن دولت نوين به جاي آن سخن
ميگويد،اما، براي وضعيت براي نيپال،
ادامه فعاليت پارلماني در شرايط كنوني
را نفي نكرده، حتي براي "تحكيم"
اين نظر
غير مائوئيستي خويش، مدعي ميشود كه :
پرولتاريا
اغلب در گذشته پارلمان و انتخابات را به
كارگرفته است. ما
نمي توانيم يكباره گي خود را از اساسات
ماركسيستي به دور نگهداريم.
ما خود
تصميم خواهيم گرفت كه چي مي بايد بكنيم.
و در
جايي كه ضرورت باشد،بر مبني تحليل مشخص
از اوضاع مشخص، به فورموله كردن پاليسي
ها خواهيم اقدام ورزيد."
در
سطور فوق، آقاي كيرن، رندانه به جاي
"اساسات
مائوئيستي" از
"اساسات
ماركسيستي" سخن
ميگويد. ظاهرا
وي فرقي از براي به كارگيري اين دو در
ميانه نمي بيند. اگر
نقطه نظر پرولتارياي بين المللي در ميانه
باشد،ميان ماركسيسم و مائوئيسم كه همانا
ماركسيسم-لنينيسم
تكامل يافته است، فرقي در ميان نيست.
اما ،
نمي توان مراحل تكامل ايدئولوژي پرولتاريا
را قاطي كرد. اين
قاطي كردن زماني "معني
دار " ميشود
كه آقاي كيرن، صواب و به جا نمي بينند
كه از نقطه نظر "اساسات
مائوئيستي" از
به كارگيري پارلمان و انتخابات از سوي
پرولتاريا سخن زده و دفاع كنند.
لهذا،رندانه،
با جادادن ماركسيسم به جاي مائوئيسم،از
يكطرف مي پندارد كه باي خود "راه
گنجشككي" خلق
نموده است، و از سوي ديگر، با قاطي نمودن
مراحل، ميخواهد از صراحت مائوئيسم مبني
بر نفي مطلق پارلمانتاريسم و "انتخابات
گرايي" بورژوايي
فرار نمايد. در
حقيقت، اينجا است كه رگه هايي از كريتينيسم
پارلماني كه مرده ريگ راه پراچندا است،
به بياني "محتاطانه"
به قول
خود "كيرن"
، عرض
وجود ميكند. اينكه
آقاي كيرن، در مقابل صراحت نفي پارلمانتاريسم
از سوي مائوئيسم، ايستاده،و اعلام
ميدارد كه: ما
خود تصميم خواهيم گرفت كه چه بايد بكنيم.
" آيا
چنين بياني و چنين لحني، چيزي سواي ابرام
ورزيدن بر اپورتونيسم مي تواند باشد؟ آيا
اپورتونيسم ريشه در به بازي گرفتن اصول
ندارد؟ آيا ميشود در مقابل اصل مائوئيستي
نفي "راه
پارلماني" ايستاده
و گفت: ما
خود تصميم خواهيم گرفت كه چه بكنيم؟ آيا
با اينهمه "كله
شخي" هنوز
ميشود ذهنيت ها را به بازي گرفته،و دم
از مائوئيسم و دفاع از مائوئيسم زده، و
خويشتن را مبارز ضد رويزيونيسم نوين
خواند؟ اسناد منتشره گروه تحت رهبري كيرن،
و بيانات و نبشته هاي خود وي،همه مبين
آن اند كه: مسايلي
ازقبيل: موضع
در قبال توسعه طلبي هندي،مسئله داليت
ها،حقوق زنان،اقليت ها و مسايل فرهنگي
– نژادي،از اهم موارد اختلاف ميان جناح
تحت رهبري وي و حزب مرتد تحت رهبري پراچندا
است. مي
بينيم كه : يگانه
موردي كه خيلي ها كم بالاي آن مكث شده،و
تصور آن ميرود كه كمتر سبب اختلاف ويا
تشكيل دهنده ريشه اختلاف ميان دو گروه
بوده است همانا مسئله مبارزه طبقاتي است.
هنگامي
كه آقاي كيرن-شركا
سياهه اختلافات خويش با پراچندا-شركا
را بر ميشمارند، صراحتي در اختلاف بر
سر مبارزه طبقاتي فراديد نيامده، و نيم
نگاههايي هم كه مطرح اند، بيشتر فرماليستي
و از قبيل "واژه
در جمله استعمال كردن"
هاي
گروه تحت رهبري كيرن بوده است تا پلميك
بندي جدي و اصولي با رويزيونيستان و رد
رويزيونيسم غير پرولتري "راه
پراچندا".
آقاي
كيرن، در اخير مصاحبه خويش، براي خبرنگار
اطمينان داده است كه، وي و حزبش براي
انقلاب دموكراتيك نوين مبارزه ميكنند،
و به سوي جنگ خلق روي خواهند آورد.
با آنهم
وي ميگويد كه در شرايط كنوني، به اقتضاي
شرايط دست به انتخاب خواهند برد كه ميان
جنگ خلق و يا شورش هاي خلقي كدام راه را
برخواهند گزيد!
رويهمرفته،
از آنجايي كه امروز ارزش هاي مائوئيستي
از سوي رويزيونيست هاي مسلط بر حزب
رويزيونيست متحده مائوئيست نيپال مورد
حمله قرار گرفته است، ايجاد سنگري در دفاع
از بخشي از ارزش هاي طبقه و انقلاب،خود
ميتواند مايه اميدواري پرولتارياي نيپال
خصوصا، و پرولتارياي جهان عموما باشد.
اما،تنها
پيشبرد مبارزه دو خط اصولي از سوي مائوئيست
هاي پيگير در حزب مائوئيست جديد ميتواند
سبب پيشروي اصولي انقلاب و آغاز مجدد جنگ
خلق در نيپال گرديده، و رويزيونيسم را
واژگون سازد. بدون
موجوديت يك حزب قوي و فراگير داراي
ايدئولوژي ماركسيسم-لنينيسم-مائوئيسم
امر پيشروي انقلاب دموكراتيك نوين در
نيپال ناممكن خواهد بود.
لهذا،
بر آقاي كيرن و ساير رهبران حزب مائوئيستي
جديد است كه با درس گرفتن و آموختن از
اشتباهات،كاستي ها و حتي انحرافات قبلي
خويش،به اصلاح سبك كاري خويش در حزب
جديد دست يازيده، و انتقادات اصوليي را
كه متوجه ديدگاه ها و كارشان است، با ديد
مائوئيستي مورد مداقه قرار داده، و با
انتقاد وانتقاد از خود، خويشتن را بر نهج
مائوئيسم استوار سازند.
آنگاه
است كه اميدواريي كه از تاسيس حزب مائوئيست
نوين در دلهاي ستمديده گان نيپالي بارقه
زده است،به حقيقت روشن آزرخش در آسمان
انقلاب جهاني مبدل خواهد گشت.
سازمان
كارگران افغانستان
سرطان
1391
No comments:
Post a Comment