Monday, November 18, 2024

Iran situation - from Red Road of Iran (Maoist group) - it needs english traslation

 

تنها برای خواندن

مقالات کوتاه شده اند


مقاله ی اول – اکتبر 2024


در مورد مساله ی احتمال جنگ دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست ها

با حکومت مرتجع ولایت فقیه در ایران

 

یک - نقطه عزیمت ما برای هر بررسی ای تحلیل طبقاتی و مبارزه ی طبقاتی و در شرایط کنونی، جنبش انقلابی- دموکراتیک طبقات انقلابی و مترقی خلق ایران است که علیه حکومت ولایت فقیه و برای سرنگونی آن و برقراری یک جمهوری دموکراتیک انقلابی در ایران مبارزه می کنند. تمامی تلاش ما باید معطوف به تکامل این جنبش انقلابی دموکراتیک و ایجاد حزب کمونیستی( مائوئیستی) طبقه ی کارگر و تامین رهبری طبقه ی کارگر بر این جنبش انقلابی و تلاش برای برپایی جمهوری دموکراتیک انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر گردد.

دو- یکی از مواضع این جنبش انقلابی- دموکراتیک که بر ضد حکومت ولایت فقیه است و برای سرنگونی آن مبارزه می کند، علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی است که در جنگ کنونی علیه توده های فلسطین در غزه و تجاوز اسرائیل به لبنان مجموعا بیش از 42 هزار نفر توده های فلسطینی را که حداقل نیمی از آنان کودکان و زنان بوده اند کشته اند.

این مواضع باید در شعارها و پشتیبانی معنوی و عملی( گردهمایی و راهپیمایی به نفع خلق فلسطین و لبنان با شعارهایی به نفع این خلق و در عین حال در مخالفت با حکومت مرتجع جمهوری اسلامی در هر کجا که ممکن و مقدور باشد) از جنبش خلق فلسطین و خلق لبنان در ایران و در کشورهای دیگر خود را نشان دهد.

سه - با توجه به روی کار آمدن جریان های ارتجاعی همسو با حکومت جمهوری اسلامی مانند حزب الله در لبنان و یا تا حدودی هم سو مانند حماس در غزه، حس همدردی طبقات انقلابی خلق ایران با خلق فلسطین و لبنان تا حدودی در سایه قرار گرفته است. موضع توده های مردم که در مخالفت با جمهوری اسلامی به مخالفت با حزب الله و حماس کشیده شده است، در حالی که عناصری از جوانب درست را دارد اما تا حدود زیادی خود به خودی و احساسی و دارای جوانب نادرست نیز هست.

افزوده

جدا از مخالفت با جمهوری اسلامی و حزب الله و حماس و دیگر سازمان های ارتجاعی مذهبی مورد پشتیبانی جمهوری اسلامی، نفرت مردم از جمهوری اسلامی به حدی است که هر گونه پشتیبانی ظاهری و دروغین این حکومت از این سازمان ها را به نادرست، پشتیبانی از خلق فلسطین و یا لبنان می گیرند( در واقع پشتیبانی این حکومت نخست از حزب الله لبنان و سپس از حماس و دیگر گروه ها برای پیشبرد اهداف جاه طلبانه و از سوی دیگر برای بقای خویش است و نه خلق فلسطین). این در حالی است که جمهوری اسلامی و دارودسته ی آخوندهای مرتجع و سران پاسدار ایضا مرتجع هیچ ربطی به خلق فلسطین ندارند.

با توجه به این نکات، موضعی که در بالا از آن صحبت شد به گونه ای خود به خودی به وسیله ی طبقه ی کارگر و توده های مردم اتخاذ نمی شود و نیاز به کار آگاهگرانه دارد.

نیاز به توضیح مداوم مواضع درست و اصولی برای طبقه ی کارگر و توده ها و نیز چرخش هایی در اوضاع است تا به مرور تغییری در آگاهی توده ها صورت گرفته و احساسات شریف و پاک توده ها و همدردی عمیق شان با خلق فلسطین و لبنان و توده های ستمدیده ی عرب دوباره رو آید و بتوانند مواضع درستی اتخاذ کنند

چهار- مواضع جنبش انقلابی - دموکراتیک باید از یک سو علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی در برانگیختن جنگ احتمالی گسترش و ژرفا یابد و از سوی دیگر علیه امپریالیست های غربی در پشتیبانی از حکومت ولایت فقیه در ایران برای بقا در پی سازش های مداوم خامنه ای و سران پاسدار با امپریالیست ها و دولت صهیونیستی اسرائیل باشد.

افزوده

این دو جریان متضاد یعنی روندهای «جنگ» و «سازش» به عنوان دو سیاست امپریالیست های غربی و در راس آنها امپریالیسم آمریکا در قبال جمهوری اسلامی همواره وجود داشته است. از یک سو تهدید به تداوم تحریم ها و جنگ و از سوی دیگر باز گذاشتن راه برای سازش خامنه ای و سران سپاه با امپریالیست ها. جمهوری اسلامی با اتکاء به امپریالیسم روسیه و دولت چین اقداماتی انجام می دهد که روند جنگ را رشد می دهد و از سوی دیگر به سبب وابستگی همه جانبه ی اقتصاد ایران به امپریالیست های غربی و فشارهای زیاد بر اقتصاد به دلیل تحریم ها و ترس و وحشت اش از یک جنبش انقلابی  دموکراتیک اکنون حدودا سی ساله، گرایش به سازش با امپریالیست ها غربی پیدا می کند.

هر دو روند تقابل و سازش آغشته به سیاست بازی و دروغ و فریب از یک سو و درستی و واقعی بودن از سوی دیگر هستند. به عبارت دیگر هم در تهدید به جنگ از جانب  امپریالیست ها و جمهوری اسلامی بلوف، فریب و مانور بسیار و در عین حال حقایقی واقعی وجود دارد و هم در گشودن آغوش برای سازش از جانب امپریالیست ها و یا مانورهای خامنه ای و سران سپاه که میل سازش با امپریالیست ها را نشان می دهند. تفکیک آنچه در هر دو مورد دروغین است از آنچه راستین و واقعی است وظیفه ی ما کمونیست ها و عناصر انقلابی و آگاه است.   

 پنج - اگر چه در شرایط کنونی لبه تیز حمله ی جنبش انقلابی - دموکراتیک علیه حکومت ولایت فقیه به سرکرده گی خامنه ای جلاد و برای سرنگونی آن است اما مواضع این جنبش انقلابی - دموکراتیک علیه دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست های غربی خواه در ایجاد شرایط برای جنگ و خواه پشتیبانی از ماندگاری جمهوری اسلامی باید به آن افزوده گردد و گسترش و ژرفا یابد. در شرایط کنونی هر گونه تلاش برای پیشگیری از جنگ و راه انداختن«جنبش ضد جنگ»( در حال حاضر جنگ احتمالی) باید به عنوان وجهی از جنبش انقلابی - دموکراتیک خلق ایران برای سرنگونی ولایت فقیه و در این راستا باشد و به آن یاری کند تا بیشتر رشد کند.

 افزوده

«جنبش ضد جنگ»(جنگ احتمالی) نمی تواند یک جنبش جدا و مستقل از جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. در صورتی که «جنبش ضد جنگ» به عنوان امری در خود خلاصه شده، از جنبش دموکراتیک خلق ایران جدا شود، نه تنها موجب رشد جنبش انقلابی - دموکراتیک طبقه ی کارگر و کشاورز و طبقات میانی ایران نخواهد شد بلکه به محملی برای«آشتی با حکومت» در صورتی که حکومت مسیری ضد جنگ را انتخاب کند تبدیل خواهد شد. گروه هایی که در پی ایجاد «جنبش ضد جنگ» همچون امری مستقل هستند بیشتر گروه ها و جریان هایی هستند که به جنبش انقلابی دموکراتیک خلق ایران باور و تعلقی ندارند( برای نمونه نگاهی به لیست کسانی که بیانیه ای با نام « فراخوان جمعی: علیه نظم « نوین» تحمیلی بر خاورمیانه» 21 مهر 1403 را امضا کرده اند بیندازیم) و در بهترین حالت در میانه ی مبارزه ی توده های زحمتکش و میانی با حکومت جمهوری اسلامی ایستاده اند.   

شش -   در صورتی که پاسخ دولت صهیونیستی اسرائیل در حد پاسخی کوتاه باشد و کار به جنگ گسترده کشیده نشود تاثیری حاد بر جنبش انقلابی - دموکراتیک نخواهد گذاشت اما در صورتی که خواه در نتیجه ی گستره ی این پاسخ از جانب دولت جنایتکار اسرائیل و خواه به ویژه پاسخ بعدی حکومت ارتجاعی خامنه ای جنگ گسترش یابد این امر ممکن است بر جنبش انقلابی - دموکراتیک تاثیر گذارد و تکامل آن را کند گرداند و یا برعکس سرعت بخشد.

افزوده

 به نظر می رسد که حداقل تا کنون سیاست امپریالیست ها بر تجاوز و سرنگونی و تغییر جمهوری اسلامی قرار

نگرفته است. شواهد گوناگونی دال بر این است که سیاست بیشتر بر «ترساندن» و « به وحشت انداختن» استوار است( این اواخر پشتیبانی اتحادیه اروپا از مساله ی ادعای امارات متحده عربی بر مالکیت جزایر سه گانه تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی). اما «ترساندن» و به «وحشت انداختن» می تواند به واقعیت عملی تبدیل شود و این امری است که در صورت تشدید تضادهای جاری و رسیدن تقابل به جاهای باریک تر رخ خواه داد( از جمله در مورد جزایر،«ترساندن» در صورت تداوم سیاست های جمهوری اسلامی به احتمال فراوان شکل عملی به خود خواهد گرفت).

هفت - اگر چنانچه جنگ به سوی گسترده شدن برود و شرایط برای تجاوز نیروی های امپریالیستی فراهم شود این نشاندهنده ی آن خواهد بود که امپریالیست های غربی برنامه ی دیگری را در مورد جمهوری اسلامی در دستور کار قرار داده و سرنگونی و تغییر حکومت را طرح ریزی کرده اند. به این ترتیب مذاکرات دوره ی اخیر بیشتر بازی امپریالیست های غربی با جمهوری اسلامی ایران به شمار خواهد آمد.  

هشت - طبقه ی کارگر، کشاورزان و تمامی طبقات میانی جامعه مخالف تصمیم گیری کشورهای دیگر برای کشور ایران هستند و هر گونه تجاوز و خواست تغییر حکومت از جانب آنان را محکوم می کنند.

 نه - در حال حاضر گمانه زنی سخت است و با توجه به تمامی وجوه موجود( سیاست های اصول گرایان و اصلاح طلبان حاکم  و سیاست دولت بایدن) بیشتر به نظر می رسد که کار به جنگ تمام عیار و تجاوز امپریالیست ها و سرنگونی حکومت کشیده نشود. اما در صورتی که کشیده شود سرنگونی جمهوری اسلامی هم می تواند به وسیله ی توده های مردم و در نتیجه ی تکامل سریع جنبش های انقلابی - دموکراتیک کنونی حاصل شود و هم به وسیله ی امپریالیست ها در صورتی که جنبش دموکراتیک توده ها دچار انفعال و صرفا نظاره گر شود.

ده - مسائل اساسی در مورد این جنگ اگر رخ دهد نخست موضع گیری درست سیاسی در مورد آن است و دوم این که با توجه به توازن قوای کنونی و به ویژه وضع نیروهای انقلابی راستین چپ و دموکرات که اقلیتی ناچیز بوده و در معادلات سیاسی کنونی جایگاهی ندارند، چگونه می توان تداوم جنبش انقلابی - دموکراتیک موجود را حفظ کرد و در شرایط چنین جنگی از بیان سیاسی به بیان عملی کشاند.



مقاله دوم – اواخر اکتبر 2024 


حمله ی نظامی اسرائیل، واکنش جمهوری اسلامی

و پایان یک دور حملات موشکی

 
حملات نظامی اسرائیل
در بامداد روز شنبه 5 آبان حملاتی از جانب اسرائیل به سامانه های پدافندی در اطراف پالایشگاه نفت آبادان، مجتمع پتروشیمی ماهشهر و میدان گازی تنگه بیجار صورت گرفت که منجر به انهدام آنها و کشته شدن چهار نظامی گردید. همچنین اسرائیل حملاتی را به سیستم های پدافند روسی اس – 300 در محل های کلیدی از جمله فرودگاه امام خمینی تهران صورت داده و آنها را تخریب کرده است. جز این ها به چندین پایگاه تولید موشکی سپاه و سایت های نظامی پارچین و پرند حمله کرده و خساراتی به آنها وارد کرده است. با این وصف هدف حملات اسرائیل، سامانه های دفاعی در اطراف پالایشگاه ها و تاسیسات انرژی و نظامی و از جمله تاسیسات تولید موشک بوده است.
جمهوری اسلامی می گوید این حملات از فضای عراق و به وسیله موشک و پهباد صورت گرفته است و در عین این که گسترده بوده اما خسارات قابل توجهی به بار نیاورده است.
پیام حملات اسرائیل
پیام این حملات این بوده است که چنانچه جمهوری اسلامی بخواهد پاسخ حملات اخیر اسرائیل را داده و این درگیری را ادامه دهد، دولت اسرائیل توانایی آن را دارد که با تخریب سامانه های دفاعی جمهوری اسلامی به مراکز انرژِی ایران حمله و به آنها خسارات اساسی وارد کند و به این ترتیب اقتصاد ایران را به فلجی کامل بکشاند. همچنین نظر دولت اسرائیل این بوده که می تواند بی آنکه خساراتی متوجه خود کند به تاسیسات موشکی ایران حمله کرده و آنها را تخریب کند و امکان هر گونه واکنش مهمی را از جانب جمهوری اسلامی به خاک اسرائیل سلب کند.
نکات اساسی این حملات به ظاهر گسترده اما ظاهرا کم ضرر( بر مبنای آنچه جمهوری اسلامی می گوید) این بوده که اولا دولت اسرائیل پاسخی داده است و دوما پاسخی که جمهوری اسلامی لزوما نیاز نداشته باشد که آن را جبران کند و«انتقام سخت» دیگری را در دستور کار قرار دهد و سوما تهدید کرده باشد که چنانچه«پاسخ سختی» در دستور کار قرار دهد گام بعدی احتمالی اسرائیل چه خواهد بود.
موضع خامنه ای و جمهوری اسلامی    
تا کنون موضع جمهوری اسلامی پنهان کردن اخبار دقیق صدمات و خسارات وارده از جانب اسرائیل به تاسیسات انرژی و نظامی و مزه پرانی درباره ی حملاتی که آنها را «بی اهمیت» خوانده است بوده است. تا زمان نگارش این متن تصاویر و عکسی از مناطق مورد حمله و آسیب های وارده منتشر نشده است.
خامنه ای نیز در سخنرانی اش نقش«حکیم» را بازی کرد و گفت این حملات را«نه بزرگ و نه کوچک کنیم»، اما ارزیابی در مورد مساله را به ارگان های مسئول سپرد. جالب این که سیاست حاکم اساسا مبنی بر پنهان سازی و دروغ گویی و بی اهمیت جلوه دادن هر حمله ای بوده که بی تردید از جانب دفتر رهبری و شخص خامنه ای به تمامی شبکه ی خبر رسانی جمهوری اسلامی دیکته شده بود.
با وجود این خامنه ای با گفتن «نگوییم چیزی نبود و اهمیتی نداشت» از یک سو می خواهد بگوید که حکومت وی از ترس اش و فرار از پاسخ دادن نبوده که حملات را ناچیز و محدود جلوه داده و بنابراین خامنه ای و حکومت اش قوی و مستحکم اند و چنانچه حملات نظامی اسرائیل واقعا بزرگ بوده باشد قطعا خامنه ای به آنها «پاسخ» خواهد داد؛ و از سوی دیگر جا را حداقل از نظر ذهنی برای نیروهای حزب اللهی در داخل و نیروهای نیابتی در بیرون کشور باز گذارد که فکر«پاسخ سخت» تازه ای را داشته باشند و اگر احتمالا درگیری های حماس و حزب الله با اسرائیل دورهای تازه ای را به وجود آورد بتواند آنها را به حساب «پاسخ» خود بنویسد.
نکته ی اساسی در مورد مجموع دو دور حملات متقابل اسرائیل و جمهوری اسلامی به یکدیگر وجه نمایشی و نشان دادن قدرت بازدارنده گی و نیز تهاجم دو حکومت به یکدیگر بوده است.
نقش امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی
تا آنجا که صحبت بر سر تقابل مستقیم جمهوری اسلامی با اسرائیل باشد، وجه عمده ی کل این درگیری ها و موشک پرانی ها همین بوده است که تا کنون دیده ایم. و این به این دلیل است که آنان که حاکمان اصلی بر این درگیری اند نه دولت صهونیستی و جنایتکار اسرائیل و نه حکومت مرتجع ولایت فقیه بلکه امپریالیسم آمریکا و شرکایش امپریالیست های غربی به ویژه انگلستان، آلمان و فرانسه هستند. شکی نیست که حملات اسرائیل به غزه و جنوب لبنان و کشتن حدود 43 هزار فلسطینی از کودک و زن و مرد و پیر و جوان و نابودی رهبری حماس و حزب الله جزیی از برنامه امپریالیسم آمریکا( دولت به اصطلاح دموکرات بایدن) و امپریالیست های اروپایی بوده است. بدون موافقت و پشتیبانی آنها امکان نداشت دولت مرتجع اسرائیل دست به چنین حملاتی به غزه بزند و به چنین میزانی قتل عام فلسطینان را راه بیندازد. حمله اسرائیل به غزه و لبنان جزیی از پروژه ی امپریالیستی است و دولت اسرائیل تنها دولت اسرائیل نیست بلکه مجری اوامر امپریالیسم آمریکا و اروپای غربی در خاورمیانه است. تمامی چاق و چله کردن اسرائیل به وسیله ی امپریالیست ها و برای اجرای مقاصدشان صورت می گیرد و تضادهای اسرائیل با خلق فلسطین تنها یکی از این جنبه های مهم وجودی این دولت است.
بر این پایه، این که آیا قرار است جنگی گسترده بین دو دولت مرتجع اسرائیل و جمهوری اسلامی صورت گیرد و یا خیر نیز در دستان آنهاست و نه در دستان دولت اسرائیل.
با توجه به سیر تضادها در دهه ی اخیر، امپریالیسم آمریکا و دولت های امپریالیستی غرب در حال حاضر برنامه ی جنگ گسترده بین اسرائیل با جمهوری اسلامی که نیاز به مداخله ی آنها را داشته باشد و در شرایط بدتر، تجاوز و سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور کارشان قرار دهد، نداشته و با توجه به تغییرات در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تاکتیک های آن در مورد غزه و لبنان که وجه انفعال و عقب نشینی در آن مشهود است، به این زودی ها نخواهد داشت. این رو ما در اعلامیه ها خود بر این امر تاکید کردیم که به احتمال جنگ گسترده ای رخ نخواهد داد و کار تقابل از یک سلسله حرکات و بازی های نمایشی و خود نشان دادن دو دولت فراتر نخواهد رفت.
«شبه چپ» و دکان سازی
در کنار این ها رویدادهای منطقه و به ویژه تضاد اسرائیل و جمهوری اسلامی هم دکانی شده است برای حرافی و پرمدعایی گروه های «شبه چپ» رویزیونیست و حکمتی- ترتسکیست و خروشچفیست و«مارکسی» که برای این که از یکدیگر کم نیاورند چپ و راست بیانیه صادر کنند و برنامه ی تلویزیونی ردیف کنند و بنشینند و بحث کنند و نظر دهند که چه شده و چه شود اگر چنین و چنان شود. برخی از آنها چنان تلاشی در این زمینه کرده و می کنند که به راستی حیرت انگیز است. به واقع این دوستان دروغین طبقه ی کارگر مشتی حراف و وراج بی خاصیت اند که علاقه ی عجیبی به نشان دادن خودشان دارند!؟   
جنگ افروزان و جنگ خواهان دشمنان خلق ایران هستند
خامنه ای و سران سپاه
با وجود حملات ظاهرا محدود، باید توجه داشت که جاه طلبی های خامنه ای و حکومتیان در منطقه و برپا کردن نیروهای نیابتی به ویژه حزب الله لبنان، موجب این گشته که دولت صهیونیستی و مرتجع اسرائیل( البته به نیابت از امپریالیست ها) به خود اجازه دهد که برنامه ی حملات نظامی به کشور را تدوین و اجرا کند و پیامی هم برای تخریب تاسیسات نفتی ایران در صورت پاسخ جمهوری اسلامی بدهد. جز این ها نخست وزیر این کشور ناتانیاهو جنایتکار و از جلادان خلق فلسطین هم روی منبر رود و برای خلق ایران موعظه کند که هدف اش حاکمان بر کشور است و می خواهد ملت ایران را از شر این حاکمان رها سازد!؟ این ها همه، جز تحقیر خلق ایران چیز دیگری نیست.
از این ها گذشته روشن است که هر گونه خساراتی به هر جایی و از جمله مراکز نظامی و کشتن سربازان، وارد کردن خسارات مالی و تلفات جانی به خلق ایران است. سرباز کشته شده به خانه باز نخواهد گشت و چنانچه ادوات نظامی تخریب شوند جمهوری اسلامی دوباره آن ها را بازسازی خواهد کرد و پول این بازسازی از جیب کارگران و کشاورزان و لایه های میانی جامعه پرداخت خواهد شد.
از این رو هر نوع درگیری ای حتی از نوع محدود آن به ضرر خلق ایران است. بانی این درگیری ها جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای و دفترش به همراه سران سپاه است.
مزدوران سلطنت و تبلیغات چی هاشان
 در سویه ی دیگر باید از دارودسته های مزدور سلطنت طلب پهلوی و فرشگردی ها و ساواکی های پلید نام برد که با سروصدای های بی پژواک شان خواهان این هستند که امپریالیست ها و اسرائیل برنامه تجاوز نظامی و سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دهند و حکومت را برای خدمتگزاری به امپریالیست ها به این دارودسته های مزدور دهند.
در کنار این ها باید از حضرات مفسرین و مبلغین و مروجین با جیره و مواجب یعنی مرتجعین اینترنشنالی و دیگر تلویزیون های سلطنت طلب و امپریالیست غربی نام ببریم که در کنار دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل و البته ترامپ عزیزشان سنگر گرفته اند و جُم نمی خورند. حضرات تنها نام ایرانی بودن را دارند اما تا مغز استخوان شان ضد منافع خلق ایران هستند.
دارودسته ی ترتسکیست های کمونیسم حکمتی
جز این ها باید از ترتسکیست های بنده ی سرمایه داران کمپرادور سلطنت طلب، یعنی دارودسته ی«کمونیسم کارگری» به رهبری مزدور حمید تقوایی( یار غار منصور حکمت مزدور اعظم امپریالیسم در گذشته) نام برد؛ اینها نیز سجده گزاران امپریالیست های غربی و تمامی تجاوز های نظامی امپریالیستی شان از افغانستان و عراق و... بوده و هستند. این ها تماما چشم به حمله ی گسترده ی اسرائیل به جمهوری اسلامی دوخته و آماده ی سرنگون کردن جمهوری اسلامی به وسیله دولت اسرائیل  و امپریالیست های غربی و«گوشه ی چشمی» از جانب سلطنت طلبان و امپریالیست ها به خود و دارودسته های خود برای پست و مقام هستند.



مقاله سوم – اوائل نوامبر 2024


درباره مساله ی پاسخ خامنه ای و شرکای پاسدار به حمله دولت اسرائیل

 

خسارات وارد شده در حمله اسرائیل

اخبار و تصاویر ماهواره ای انتشار یافته پس از حمله ی دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل به پدافند هوایی و پایگاه های موشکی حکومت مرتجع ولایت فقیه و ...نشان داد که سطح خسارات وارده بسیار بیشتر از آن میزانی بوده است که حکومتگران با کوچک نمایی آن اعلام کردند و بر سر آن دلقک بازی درآوردند. دارودسته های حاکم گویا برای این که اراده ی خود مبنی بر پاسخ ندادن به حمله ی اسرائیل و دنبال نکردن این تقابل را پیش برند بیشتر بر آن بودند که سطح خسارات وارده را ناچیز و یا جزیی وانمود کنند و بگویند اسرائیل جا زده و بنابراین نیازی به پاسخ نیست. اما با درج این اخبار و تصاویر وضع تا حدودی تغییر کرد.

خامنه ای و سران مومیایی سپاه که می خواستند مسابقه موشکی و پهبادی را با دولت صهیونیستی اسرائیل کنترل شده پیش برند و به همین دلیل عملیات« وعده صادق دو» را گرچه تا حدودی گسترده تر از«صادق یک» اما بازهم برای جلوگیری از تداوم درگیری بدون ضربات شدیدتری پیش بردند، در مقابل ناظر حمله ی شدیدتر دولت اسرائیل و به اصطلاح داشتن دست بالا  به وسیله این کشور، شدند.

پس از این حمله بود که بی آنکه اخبار دقیق و تصاویر به وسیله ی حکومتیان منتشر گردد اما صحبت «پاسخ» و «وعده ی صادق سه» به میان آمد. از خامنه ای که ظاهرا ارزیابی را به مقامات سپرده بود تا فرماندهان سپاه روی منبر رفته و دوباره شروع کردند به رجز خوانی که چنین و چنان خواهیم کرد و حمله و عملیات بعدی ما بسیار شدیدتر از آن حملاتی خواهد که تا کنون انجام داده ایم.

 به این ترتیب وضع به گونه ای پیش می رود که امکان حمله ی تازه ای از جانب حکومت ولایت فقیه قابل تصور است.

دلایل این حمله چنان که صورت گیرد و بنابراین تداوم درگیری فعلی که امکان تبدیل شدن به یک درگیری و جنگ گسترده را دارد، صرفا به ارزیابی از خسارات وارده و بنابراین تصمیم به پاسخ این خسارات محدود نمی شود بلکه دلایل دیگر و بعضا مهم تر از آن در تصمیم سران جمهوری اسلامی دخالت دارد. بخشی از این دلایل در ارتباط با سیاست داخلی و برخی دیگر در ارتباط با سیاست خارجی هستند.

چرا حملات اسرائیل شدیدتر شدن از حملات جمهوری اسلامی بوده است؟

 پیش از اینکه این دلایل بررسی شود باید این پرسش را به میان آورد که چرا دولت صهیونیستی اسرائیل به درجه ای خسارت وارد کرده است که تمایل و یا اجبار به پاسخ را در حکومت ولایت فقیه برانگیزد؟

از سوی دیگر دولت صهیونیستی اسرائیل پس از حمله گفته است که این حمله ای نبود که قرار بود آنها در پاسخ حمله ی جمهوری اسلامی انجام دهند و آنها با زدن پدافند هوایی و پایگاه های موشکی تنها شرایط مورد نیاز را برای حمله ی گسترده ی بعدی که حمله ی اصلی اسرائیل خواهد بود فراهم کرده اند.  

آیا این ها- اگر فرض را بر بلوف بودن آنها نگذاریم-  به این معنا نیست که آنها مایلند درگیری گسترده شود؟ روشن است که اگر چنین خواستی وجود داشته باشند صرفا تمایل دولت اسرائیل نبوده بلکه تمایل امپریالیست های غربی و در راس شان آمریکا است که در حال حاضر دولت صهیونیستی و جنایتکار اسرائیل همچون عامل و ابزار آنها در منطقه عمل می کند. در واقع دولت اسراییل بدون موافقت امپریالیسم آمریکا و متحدین غربی حمله ای با این شدت انجام نمی داد. بنابراین پرسش این است که آیا امپریالیسم آمریکا و اروپای غربی مایل اند که این جنگ را به درجه ای گسترش دهند تا جمهوری اسلامی پس کشد و جام زهر دیگری نوشیده و از برخی از مواضع خود در منطقه عقب نشیند؟ به عبارت دیگر ضرباتی که به حماس و حزب الله و سپاه قدس وارد شد تا مرحله ی محدود و یا جمع کردن آنها و نیز زدن دست و پاهای جمهوری اسلامی در منطقه و تمکین جمهوری اسلامی به خواست هایشان پیش رود؟( در شرایط کنونی سرنگونی خامنه ای برایشان مطرح نیست). تکامل این تقابل در روزها و هفته ها و ماه های آینده به احتمال پاسخ این پرسش ها را خواهد داد.

دلایل داخلی

اگر پاسخ ندهیم اسرائیل جری تر می شود!

نخستین دلیلی که خامنه ای و سران سپاه و البته دارودسته های «ارزشی» و حزب اللهی پیش می کشند این است که اگر جمهوری اسلامی پاسخ ندهد دولت اسرائیل جری تر شده و حملات بیشتر و شدیدتری خواهد کرد. آنها همین مساله را که دولت اسرائیل طرح کرده، یعنی این را که این حمله تنها زمینه های پاسخ اصلی این دولت را فراهم کرده و شواهدی نیز ناظر بر این ادعاست( ضربه به پدافند هوایی و پایگاه های موشکلی برای از کار انداختن آنها)، پیش می کشند.

 نظر آنها این است که جمهوری اسلامی باید از امکانات نظامی خود به ویژه موشک ها استفاده کرده و به اسرائیل ثابت کند که توانایی عبور از «گنبد آهنین» و وارد کردن ضربات سنگین به این کشور را دارد. از نظر آنها چنین حملات و ضرباتی می تواند نقش «بازدارنده» ایجاد کرده و به حکومت ولایت فقیه کمک کند که از حاشیه ی امن تری برای بقا و تداوم خویش برخوردار شود.

مشکل این نظر این است که اتفاقا این جمهوری اسلامی بوده که یا مستقیم در حمله ی 7 اکتبر دخالت داشته و و یا غیرمستقیم مشوق آن بوده است. حمله ای که وضع را به نابودی غزه و بخشی از جنوب لبنان کشانده و برخی از مهم ترین گروه های نیابتی جمهوری اسلامی به ویژه  حماس و حزب الله را دچار ضربات شدید کرده است. از سوی دیگر مگر ده ها عملیات در منطقه به وسیله ی نیروهای نیابتی علیه اسرائیل اجرا نشد، چرا وضع باید به صورت تهاجم اسرائیل در می آمد و نه اینکه به عقب نشینی اسرائیل بینجامد؟

 بنابراین اگر قرار بود حمله نقش بازدارنده داشته باشد می باید خود عملیات 7 اکتبر به عقب نشینی دولت اسرائیل و آماده گی اش برای سازش با حماس و آزادی گروگان ها کشیده می شد.

اگر آن حمله به این وضع کشیده شد، حملات بعدی از جانب جمهوری اسلامی می تواند وضع را بدتر از آنی کند که اکنون است و جنگ را به داخل ایران بکشاند. چنان که اشاره شد دولت اسرائیل یک دولت محلی نیست بلکه نماینده ی امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی در منطقه است و هر گونه حمله ای به آن در مجموع حمله به امپریالیسم آمریکا و امپریالیست های اروپای غربی تلقی می گردد و واکنش آنها را در پی خواهد داشت.   

تسکین بخشیدن به «تب» پایگاه اجتماعی - حزب اللهی ها و نان خورهای حکومت به پاسخ

 دومین دلیل تسکین بخشیدن به پایگاه اجتماعی روز به روز کوچک شونده ی حکومت به ویژه نان خورهای سپاهی و بسیجی و حوزوی و حزب اللهی های دیگر مراکز و ارگان های حکومتی است. بسیاری از این دارودسته های نان خور جمهوری اسلامی از روی  قصد و عمد و شارلاتانیسم سیاسی و یا از روی باور به جهان بینی متعصابانه ی عتیقه ی مذهبی شان تاب این حملات اسرائیل و ضعیف بودن حکومت شان را باور ندارند و از این رو هیاهو به راه انداخته و در باد جمهوری اسلامی و اینکه می توانیم چنین و چنان کنیم و اسرائیل را سرجایش بنشانیم می دمند. بنابراین هدف از پاسخ و تداوم درگیری به وسیله حکومتگران، آرام کردن این پایگاه اجتماعی و داشتن همراهی شان با حکومت ولایت فقیه است.

سرکوب جنبش انقلابی - دموکراتیک 

دلیل مهم دیگری که برای ادامه ی درگیری وجود دارد تقابل با جنبش انقلابی - دموکراتیک جاری در جامعه و سرکوب آن است. در حال حاضر شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وضع انفجاری دارند( شرایط اقتصادی بیش از بقیه) و جنبش های گوناگون پس از سرکوب خونین خیزش«زن زندگی آزادی» در جامعه نه تنها تحلیل نرفته و کمتر نشده اند بلکه همه گسترش و  تداوم یافته اند.

در میان جنبش های جاری دو جنبش مهم ترین مراکز ثقل و تداوم جنبش جاری هستند. یکی جنبش حقوق بگیران زحمتکش یعنی جنبش کارگری( از کارگرانی که شاغل اند تا بیکاران و بازنشسته ها) و همچنین جنبش های فرهنگیان و پرستاران و دیگری جنبش دموکراتیک زنان برای آزادی است که هر دو سراسری هستند. این دو جنبش، بیش از جنبش های دیگر در حال تقابل و مبارزه ای روزمره با حکومت کنونی هستند. مساله ی کنونی حقوق بگیران زحمتکش و بیش از همه طبقه ی کارگر پیرامون مسائل اقتصادی( تورم، گرانی، پایین بودن سطح حقوق ها نسبت به تورم و گرانی، شرایط شغلی و...) و مسائل زنان عجالتا پیرامون آزادی پوشش است. در کنار آنها جنبش  دانشجویان و مبارزات خلق های بلوچ و کرد و مبارزات زندانیان سیاسی و دیگر جنبش های جریان دارند. تکامل هر کدام این جنبش ها در نتیجه ی بدتر شدن مداوم شرایط و یا نوع برخورد حکومتگران( همچون مورد مهسا امینی)، می تواند اوضاع جاری را تغییر داده و وضع را به رویارویی های شدید با حکومت کشاند.

از این رو تمایل خامنه ای و سران سپاه برای تداوم درگیری - و البته تا جایی که برایشان امکان دارد - برای این است که دست شان را برای سرکوب این جنبش ها به بهانه ی درگیری و مقابله با دشمن خارجی، ایجاد فضای جنگی مانند دهه شصت و مجبور کردن توده ها به تمکین از اوضاع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی باز می کند.   

استفاده از فضای درگیری و جنگ به نفع جمهوری اسلامی

 از سوی دیگر تمایل آنها ایجاد تغییر در روند این جنبش به نفع خود و تجزیه ی آن و کشاندن بخش هایی از توده ها به دنبال خودشان و پشتیبانی از جمهوری اسلامی در یک درگیری گسترده با اسرائیل است.

 در وضعیت کنونی، ناتوانی دولت پزشکیان برای پاسخ به مشکلات اساسی مردم به ویژه مشکل اقتصادی بیش از پیش بارز می شود. این دولت که  ظاهر برای حل این مشکلات روی کار آمده بود در همین مدت نشان داد که نه مال این کار است و نه اجازه دارد که بیرون از چارچوب هایی که برایش تعیین کرده اند گامی بردارد. اکنون بیش از پیش مشخص شده است که اصلاح طلبان که با هیاهویی دروغین خود را«برنده» رقابت معرفی کردند،«برنده» نبوده و مهره هایی ناچیز در دست خامنه ای و سران سپاه و هسته ی مرکزی قدرت در بیت رهبری بوده اند و برای کنترل اوضاع سیاسی، و البته با تمایل خودشان در خدمت به حکومت ولایت فقیه، به میدان فراخوانده شده اند. آنها در هیچ مساله ی مهمی توان برنامه ریزی و اجرا نداشته و ندارند. حداکثر اقدامات آنان به رفع حصر از کروبی و یا به بازگشت به کار برخی استادان و دانشجویان اخراجی و از این گونه کارها محدود شده است. چنانکه دیده می شود آنها بیشتر نقش پیشبرد برنامه هایی همچون گرانی نان( که مرحله ای از آن انجام شد ) و بنزین را دارند که اگر در دستان جناح های اصول گرایی بود می توانست با مقاومت بیشتری از جانب مردم روبرو گردد.

در واقع، برنامه ریزی برای ریاست جمهوری پزشکیان بی خاصیت برای تجزیه جنبش بود که مشترکا به وسیله خامنه ای و سران سپاه و اصلاح طلبان حکومتی  ترتیب داده شد. در حال حاضر از نظر حکومت دنبال کردن درگیری با اسرائیل می تواند به مرکز دیگری برای تجزیه ی جنبش تبدیل شود و بنابراین خطر تکامل جنبش را به خیزش های بزرگ تر علیه حکومت حداقل موقتا از بین ببرد.( در حال حاضر در مورد جنگ گسترده صحبت نمی کنیم)

 به این ترتیب  طرح روی کار آوردن دولت پزشکیان برای تجزیه کردن جنبش دموکراتیک و تضعیف آن گرچه به هر حال شکافی در میان توده ها ایجاد کرد اما در کل کفایت نکرده و اکنون تداوم درگیری با اسرائیل است که در دستور کار قرار گرفته و می تواند نقش مهم را در تداوم حکومت کنونی برای گذر از بحران عمیق جاری بازی می کند.

دلایل خارجی

منطقه و نیروهای نیابتی

همردیف با نقش پاسخ در بازدارنده گی و تسکین نیروهای پشتیبان داخلی، تسکین نیروهای نیابتی در لبنان و یمن و عراق و غیره و تشویق آنها به ادامه ی جدال کنونی به اسرائیل وجود دارد.

حکومت ولایت فقیه باید به گونه ای ثابت کند که ستون پنجم اسرائیل در میان سران و عمال حکومتی نقش مهمی را در ترور رهبران نیروهای نیابتی و تخریب سازمان آنها را نداشته و آنچه نقش اصلی را دارد نقش پشتیبانی جمهوری اسلامی از این نیروها است و بنابراین اعتماد خدشه دار شده را برگرداند. از نظر سران حکومت، تداوم حملات می تواند به این نیروها اجازه دهد که خود را بازیابی و سازماندهی کنند و بتوانند در شرایط پیش رو همچون عوامل حکومتیان در منطقه و برای امتیاز گیری از اسرائیل، دولت های منطقه و نیز امپریالیست ها ثمر بخش باشند.

کشورهای منطقه

 از سوی دیگر پاسخ می تواند وجه ی روز به روز تخریب شده تر جمهوری اسلامی در نتیجه ضربات پی درپی به خودش و نیروهای نیابتی اش را در میان کشورهای منطقه به ویژه کشورهای عربی منطقه بهبود بخشد. از نظر حکام جمهوری اسلامی اگر پاسخ ندهند چه بسا این کشورها در مقابل اش «شیر» تر از آن چیزی شوند که اکنون شده اند.

نقش امپریالیسم روسیه در تداوم درگیری با دولت اسرائیل

در کنار این ها می توان تصور کرد که دولت امپریالیستی روسیه خامنه ای و سران سپاه را به ادامه درگیری ها تشویق کرده باشد و احتمالا دادن مجوز مونتاژ جت جنگنده سوخو 35 در این راستا است. از نظر امپریالیسم روسیه درگیری جمهوری اسلامی با اسرائیل جدا از این که جمهوری اسلامی را بیش از پیش به آنها نزدیک می کند می تواند موجد مراکز دیگر درگیری گردد و بنابراین تمرکز امپریالیست های غربی را روی جنگ اوکراین و کمک به دولت این کشور تضعیف کند و یا به حاشیه برد و یا حداقل شرایط را برای معامله های این دولت با دولت های امپریالیستی غرب بر سر مساله ی اوکراین فراهم سازد. روسیه بارها و آشکارا روحیه ی معامله گری خود را نشان داده است. از مساله  فروش گاز ایران گرفته تا مانع اسرائیل نشدن برای زدن پایگاه های سپاه قدس در سوریه تا همراهی با امارات در مورد جزایر سه گانه و...از سوی دیگر خامنه ای و سران پاسدار استعداد غریبی از خود نشان داده اند که همواره احمق های فریب خورده ی روسیه و چین باشند اما همواره هم همچون بنده ای به دنبال اربابان خود روان گردند. برای آنها چاره ای جز چنگ زدن به این «ریسمان» پاره پوره ی روسیه و چین وجود ندارد

اگر وضع بدتر شد سریعا عقب نشینی و سازش می کنیم!

مشکل که خامنه ای و سران سپاه اهل تداوم یک درگیری تا مرحله یک جنگ گسترده و تمام عیار باشند. آنها احتمالا می خواهند تا جایی درگیری را ادامه دهند که فکر می کنند مرحله ی پس از آن ورود به یک جنگ گسترده و تمام عیار خواهد بود. تصورشان این است که ممکن است بتوانند وضع را تا آن مرحله خواه از نظر داخلی و خواه از نظر همپیمانان خارجی به ویژه نیروهای نیابتی به گونه ای آبرومندانه به نفع خود پایان دهند و موقعیت پیشین خود را بازگردانند. احتمالا به خودشان قول داده اند که اگر کار بیخ پیدا کرد عقب نشینی می کنیم و جام زهر دیگری را می نوشیم. این البته کار همیشگی شان بوده است

مساله ی تهدید به اتمی شدن

 در اینکه خامنه ای و شرکای پاسدارش تمامی تلاش هایشان را کرده اند تا اتمی شوند مشکل که تردیدی باشد. این که خامنه ای فتوی داده که ما نباید دنبال تولید بمب اتمی باشیم یک قیافه گرفتن توخالی اخلاقی است. اگر توانسته باشند اتمی شده باشند شده اند و اگرنه تمامی تلاش شان این است که بشوند.

پی نوشت

انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا

این متن در پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ نوشته شده استگرچه ترامپ هفتاد و اندی روز دیگر رئیس جمهور رسمی آمریکا خواهد شد با این حال پس از انتخاب وی ممکن است چرخش هایی در سیاست جمهوری اسلامی به وجود آید. مثلا طرح شان تغییر کند و از شدت هیاهو بر سر پاسخ بکاهند و یا اگر آن را انجام دادند شل تر از آنی انجام دهند که در های و هوی شان مندرج بود 

گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

نوامبر 2024

No comments:

Post a Comment